بحث روايتى
چند روايت راجع به تبعيد بنى النضير، عهد شكنى منافقان با آنان و داستان برصيصاى عابد كه كارش به كفر انجاميد
در الدر المنثور است كه ابن اسحاق، ابن منذر، و ابو نعيم- در كتاب دلائل- از ابن عباس روايت كردهاند كه گروهى از قبيله بنى عوف بن حارث- كه عبد اللَّه بن ابى بن سلول، و وديعة بن مالك، و سويد، و داعس از ايشان بودند- شخصى را نزد بنى النضير فرستادند كه قلعههاى خود را خالى نكنيد، و ايستادگى كنيد و ما به آسانى شما را تسليم دشمن نمىكنيم، و اگر كارتان به جنگ بيانجامد با دشمن شما مىجنگيم، و اگر به جلاى وطن بكشد، با شما مىآييم، و ما نيز جلاى وطن مىكنيم. بنى النضير به اميد يارى آنان تن به جنگ دادند، ولى منافقين ياريشان نكردند، براى اينكه خدا ترس از مسلمانان را در دلهايشان بيفكند.به ناچار بنى النضير از رسول خدا (ص) خواهش كردند به ريختن خون ايشان نپردازد، و به جلاى وطن ايشان رضايت دهد، و قبول كردند كه بيش از بار يك شتر از اموال خود نبرند، و هر چه حلقه (گويا منظور طلا آلات باشد) دارند نيز با خود نبرند. رسول خدا (ص) هم اين تقاضا را پذيرفت. و بنى النضير (براى اينكه خانههايشان سالم به دست مسلمين نيفتد) آنها را خراب كردند، و آن را (گويا منظور اثاث است) بر پشت شتر خود نهاده روانه خيبر شدند، و بعضى هم به شام رفتند «1».مؤلف
اين روايت با تعدادى از روايات كه مىگفت رسول خدا (ص) در آغاز شرط كرد كه بيش از بار يك شتر نبرند، منافات دارد، چون در آن روايات آمده كه بنى النضير اول اين پيشنهاد را نپذيرفتند، و در آخر وقتى از روى ناچارى پذيرفتند، رسول خدا (ص) قبول نكرد، و فرمود:اجازه نداريد به غير از زن و بچه خودچيزى ببريد. و آنها ناگزير شدند دست خالى بيرون شوند، و رسول خدا (ص) به هر سه نفر از آنان يك شتر و يك مشك آب داد.(1) الدر المنثور، ج 6، ص 199.