بيان اينكه اطاعت يك نحوه عبوديت است و فقط بايد از خدا و فرستاده‏اش اطاعت شود، و ايمان به خدا و اطاعت او يك نوع توكل بر او است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان اينكه اطاعت يك نحوه عبوديت است و فقط بايد از خدا و فرستاده‏اش اطاعت شود، و ايمان به خدا و اطاعت او يك نوع توكل بر او است‏

" اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ" اين آيه در مقام بيان علت وجوب اطاعت خداست، و علت اينكه چرا اطاعت رسول از مصاديق اطاعت خداست. توضيح اينكه اطاعت كه عبارت است از گردن نهادن در برابر اوامر و نواهى مولى، خود يكى از شؤون عبوديت و بردگى براى مولى است، زيرا اگر مولى برده‏اى را مالك مى‏شود، هيچ منظورى ندارد جز اينكه مالك اراده و عمل برده باشد، به طورى كه برده‏اش اراده نكند مگر آنچه را كه مولى اراده مى‏كند و هيچ عملى را انجام ندهد مگر آنچه را كه مولايش از او بخواهد انجام دهد، پس طاعت مولى نحوه‏اى از عبوديت عبد است، هم چنان كه در آيه زير هم بدان اشاره نموده مى‏فرمايد:

" أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ" «1» با اينكه هيچ كس شيطان را به عنوان خدايى نپرستيده، پس منظور از پرستش شيطان همان اطاعت كردن اوست.

پس معلوم شد اطاعت كردن يك مطيع از مطاع خود عبادت آن مطاع است، و چون به جز خداى عز و جل معبودى نيست، پس طاعتى جز براى خدا، و يا هر كسى كه خدا اطاعتش را واجب كرده باشد صحيح نيست.

در نتيجه معناى آيه مورد بحث چنين مى‏شود:

خداى سبحان را اطاعت كنيد، زيرا به جز معبود كسى نبايد اطاعت شود، و معبود به حق هم به جز خدا كسى نيست، پس بر شما واجب است كه او را عبادت كنيد، و با اطاعت غير او آن غير را كه يا شيطان است يا هواى نفس شريك خدا نسازيد. و به اين بيان روشن شد كه چگونه جمله مورد بحث در مقام تعليل است.

با آنچه كه تا اينجا گفتيم وجه و نكته اينكه چرا نفرمود:

" لا رب غيره"، و خصوص الوهيت را انتخاب نمود نيز روشن مى‏شود.

" وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ"- اين جمله معناى جمله قبلى را كه مى‏فرمود:

" اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" تاكيد مى‏كند. توضيح اينكه" توكيل" كه با" توكل" از يك ماده مشتقند، به معناى آن است كه انسان شخص غير خودش را قائم مقام خود كند تا او امور انسان را اداره نمايد، و لازمه اين وكيل‏گيرى اين است كه اراده وكيل قائم مقام اراده موكل، و فعل او فعل اين باشد، و اين به وجهى با معناى اطاعت منطبق است، چون مطيع هم اراده و عمل خود را تابع اراده و عمل مطاع مى‏داند، و اراده مطاع قائم مقام اراده مطيع، و عمل مطيع متعلق اراده‏
مطاع مى‏شود، گويى عمل از خود مطاع صادر شده، و بنا بر اين، اطاعت به وجهى به توكيل برگشت مى‏كند، و توكيل به وجهى اطاعت است.

(1) اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد نكردم كه زنهار، شيطان را عبادت مكنيد؟. سوره يس، آيه 60.

/ 676