تهديد مكذبان متمول زمان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با ذكر داستان صاحبان باغى كه به مال دل بستند و از خدا غافل گشتند و از فقرا دريغ كردند و باغشان نابود شد و ... - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و خلاصه مالدارى ياغيش كرده، به نعمت خدا كفران مى‏ورزد، و در نتيجه بيگانگى از خدا، تمامى رذائل خبيثه در دلش پيدا شده، بجاى اينكه شكر خدا را در برابر آن اموال بجا آورد، و نفس خود را اصلاح كند كفران مى‏ورزد، و بنا بر اين، آيه شريفه در افاده مذمت و تهكم، جارى مجراى آيه شريفه‏
زير است كه مى‏فرمايد:

" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ" بعضى «1» گفته‏اند:

كلمه" أن" متعلق به جمله" لا تطع" است، و معنايش اين است كه اى پيامبر او را به خاطر اينكه مالدار است اطاعت مكن، و خلاصه مال و اولادش تو را به اطاعت واندارد. ولى معناى قبلى عمومى‏تر و به ذهن نزديك‏تر است.

بعضى «2» ديگر گفته‏اند:

نمى‏تواند متعلق به كلمه" قال" در جمله شرطيه" إِذا تُتْلى‏ ..." باشد، براى اينكه از نظر علماى نحو هيچ وقت ما بعد شرط در ما قبل آن عمل نمى‏كند.

" إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" كلمه" اساطير" جمع اسطوره است، و اسطوره به معناى داستانهاى خرافى است، و آيه شريفه جنبه تعليل دارد و كلمه" لا تُطِعْ" را تعليل مى‏كند.

" سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ" مصدر" وسم" و همچنين" سمة" به معناى علامت‏گذارى است، و كلمه" خرطوم" به معناى بينى است.
بعضى «3» گفته‏اند:

اطلاق خرطوم بر بينى آن شخص كافر، با اينكه خرطوم تنها بينى فيل و خوك است، در حقيقت نوعى توبيخ و ملامت است، و در اين آيه تهديدى است به آن شخص، به خاطر عداوت شديدى كه با خدا و رسول او و دينى كه بر رسولش نازل كرده، مى‏ورزيده است.

و ظاهرا منظور از علامت‏گذارى در بينى او اين باشد كه بى‏نهايت او را خوار مى‏كنيم، و ذلتى نشاندار به او مى‏دهيم، به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را بشناسد، چون بينى در قيافه و صورت انسان يكى از مظاهر عزت و ذلت است، هم مى‏گوييم فلانى باد به دماغش انداخته، و هم مى‏گوييم من دماغ فلانى را به خاك ماليدم، و يا دماغش را خرد كردم، و ظاهرا عمل علامت‏گذارى در دماغ آن شخص در قيامت واقع مى‏شود نه در دنيا. هر چند كه بعضى «4» از مفسرين آن را حمل بر رسوايى در دنيا كرده، و براى توجيه اين نظريه خود را به زحمت انداخته است.

تهديد مكذبان متمول زمان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با ذكر داستان صاحبان باغى كه به مال دل بستند و از خدا غافل گشتند و از فقرا دريغ كردند و باغشان نابود شد و ...

" إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ ... كَالصَّرِيمِ" كلمه" بلاء" كه مصدر" بلونا" است به معناى امتحان، و نيز به معناى پيش آوردن‏
معناى گفتن كلمه" ان شاء اللَّه" در هنگام وعده قطعى و يا هر سخن قطعى ديگر است، و اگر اين كلمه را هم استثناء خوانده‏اند، بدين جهت است كه وقتى مى‏گويى:

" فردا ان شاء اللَّه به سفر مى‏روم" معنايش اين است كه من فردا در همه احتمالات به سفر مى‏روم مگر يك احتمال، و آن اين است كه خدا نخواهد به سفر بروم.

مصيبت است، و كلمه" صرم" به معناى چيدن ميوه از درخت است، و كلمه" استثناء" كه مصدر فعل" يستثنون" است، به معناى اين است كه بعضى از افراد كل را از حكم كل كنار بگذاريم، و نيز به

و منظور از" طائف عذاب"، آن عذابى است كه در شب رخ دهد، و كلمه" صريم" به معناى درختى است كه ميوه‏اش را چيده باشند.

(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 588.

(2) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 85.

(3 و 4) روح المعانى، ج 29، ص 29.

/ 676