بيان اينكه مقصود از نبودن تفاوت در خلق ارتباط و اتصال اجزاء عالم و وحدت نظام جارى در آن است
" ما تَرى فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ"- راغب مىگويد:كلمه" فوت" به معناى دور شدن چيزى است از انسان، به طورى كه دست يافتن به آن دشوار باشد. و در قرآن كريم آمده كه:" وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ- اگر از زنان شما چيزى نزد كفار مانده باشد" آن گاه مىگويد:كلمه" تفاوت" كه مصدر باب" تفاعل" از ماده" فوت" است، به معناى اختلاف دو چيز در اوصاف و خصوصيات است، گويا اين از آن دور و آن از اين دور است، خصوصيات اين در آن نيست و خصوصيات آن در اين نيست، اين كلمه هم در قرآن آمده مىفرمايد:" ما تَرى فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ- در خلقت خدا چيزى كه از مقتضاى حكمت خارج باشد وجود ندارد" «2».پس منظور از نبودن تفاوت در خلق، اين است كه تدبير الهى در سراسر جهان زنجيروار متصل به هم است، و موجودات بعضى به بعض ديگر مرتبطند، به اين معنا كه نتايج حاصله از هر موجودى عايد موجود ديگر مىشود، و در نتيجه دادنش به موجوداتى ديگر وابسته و نيازمند است. در نتيجه اصطكاك اسباب مختلف در عالم خلقت، و برخوردشان نظير برخورد دو كفه ترازو است كه در سبكى و سنگينى دائما در حال مقابله مىباشند، اين مىخواهد سبكى كند او نمىگذارد، او مىخواهد سنگينى كند اين نمىگذارد، اين مىخواهد بلند شود او نمىگذارد، او مىخواهد بلند شود اين مانع مىشود، و نتيجه اين كشمكش آن است كه ترازودار بهرهمند مىشود. پس دو كفه ترازو در عين اختلافشان در به دست آمدن غرض ترازودار اتفاق دارند، و يا به عبارتى ديگر اختلاف آنها است كه باعث مىشود ترازودار جنس كشيدنى خود را بكشد و وزن آن را معلوم كند.(1) هر نفسى چشنده مرگ است و ما شما را به فتنههاى خير و شر مىآزماييم. سوره انبياء، آيه 35.(2) مفردات راغب، ماده" فوت".