وجه اينكه در ضمن شمارش نعم الهى از شدائد و نقمت‏هاى قيامت خبر داده شده است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه اينكه در ضمن شمارش نعم الهى از شدائد و نقمت‏هاى قيامت خبر داده شده است‏

و به خاطر همين كه خطاب را متوجه كل جن و انس نموده توانسته در خلال بر شمردن نعمت‏ها و آلاى رحمان از شدايد روز قيامت و عقوبتهاى مجرمين و اهل آتش خبر دهد، و آنها را هم جزو نعمتها بر شمارد، آرى همين شدايد و عقوبتها وقتى با كل انس و جن مقايسه شود نعمت مى‏شود، چون در نظام هستى (بين دوغ و دوشاب فرق نهادن و) بدكاران و اهل شقاوت را به سرنوشتى كه مقتضاى عمل ايشان و اثر كردار خود آنان باشد سوق دادن، از لوازم صلاح و نظام عام جارى در كل و حاكم بر جميع است، و خود نعمتى نسبت به كل عالم جن و انس است، هر چند كه نسبت به طايفه‏اى خاص يعنى مجرمين نقمت و عذاب باشد.

و اين نظير همان سنت‏ها و قوانينى است كه مى‏بينيم در جوامع بشرى جريان دارد، و همه جوامع در اين معنا اذعان دارند كه سخت‏گيرى در باره اهل بغى و فساد شرط قوام زندگى جامعه و بقاى آن است، و فايده اين كار تنها عايد اهل صلاح نمى‏شود و همچنين عكس قضيه، يعنى فايده مدح و پاداش اهل صلاح تنها عايد اهل صلاح نمى‏شود، بلكه مايه قوام زندگى كل جامعه و بقاى آن است.

پس آنچه از عذاب و عقاب كه در آتش براى اهل آتش است، و آنچه از كرامت و ثواب كه در بهشت براى اهلش آماده شده، هر دو نوع آلاء و نعمتهاى خدا است براى كل جن و انس همانطور كه خورشيد و قمر و آسمان بلند و زمين پست و نجم و شجر و غير اينها آلاء و نعمتهايى است براى اهل دنيا.

و از اين آيه بر مى‏آيد كه جن هم مانند انس فى الجمله از نعمتهاى مذكور بهره‏مند مى‏شود، چون اگر چنين نبود نمى‏بايست جن را هم در ملامتهايى كه كرده شريك انسانها نموده، هر دو را ملامت كند، و از اول سوره تا به آخر يكسره بفرمايد:

" فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ".

" خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ" كلمه" صلصال" به معناى گل خشكيده‏اى است كه وقتى زير پا مى‏ماند صدا مى‏كند، و كلمه" فخار" به معناى سفال است.

و مراد از" انسان" در اينجا نوع آدمى است، و منظور از" خلقت انسان از صلصالى چون سفال" اين است كه:

خلقت بشر بالأخره منتهى به چنين چيزى مى‏شود.

بعضى «1» هم گفته‏اند:

مراد از انسان شخص آدم (ع) است.

(1) روح المعانى، ج 27، ص 105.

/ 676