معناى از شركاى مشركين در آيه:" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى «1» ديگر گفته‏اند مراد از شركا، شركاى در الوهيتى است كه خود آنان معتقد بودند، ليكن منظور از آوردن آن شركا اين است كه اين مشركين آن شركا را در قيامت بياورند، تا بر صدق اعتقاد آنان شهادت دهند، و يا نزد خداى تعالى شفاعتشان كنند. ولى خواننده محترم مى‏داند كه اين بيان قانع كننده خصم نيست.

معناى از شركاى مشركين در آيه:" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ"

" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ ... وَ هُمْ سالِمُونَ" كلمه" يوم" ظرفى است متعلق به فعلى تقديرى، از قبيل" اذكر- بياد آر" و امثال آن، و تعبير" كشف از ساق" مثلى است براى افاده نهايت درجه شدت، چون وقتى انسان به سختى دچار زلزله يا سيل يا گرفتارى ديگر مى‏شود، شلوار را بالا كشيده كمر را مى‏بندد، تا بهتر و سريع‏تر به تلاش بپردازد، و وسيله فرار از گرفتارى را فراهم سازد، زمخشرى در كشاف گفته معناى" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ"،" روزى كه شدت امر به نهايت مى‏رسد" است، و گر نه در آن روز نه ساق پايى در بين است، و نه شلوارى كه از آن بالا بكشند، هم چنان كه در باره يك فرد شديد البخل فرومايه مى‏گويى:

" او دستش در غل و زنجير بسته است"، با اينكه نه دستى مطرح است، و نه بسته شدن با غل و زنجير، و آن عبارت تنها مثلى است كه در مورد بخيل مى‏زنند «2».

اين آيه تا پنج آيه بعد، مطلب معترضه‏اى است كه در بين واقع شده چون سخن از شرك مشركين به ميان آمده بود، و اينكه آنها معتقد بودند شركا در روز قيامت اگر قيامت و حسابى باشد ايشان را به سعادت مى‏رسانند، لذا در اين چند آيه معترضه فرمود نه خداى تعالى شريكى دارد، و نه در آن روز اين شركاى خيالى شفاعتى دارند، و تنها راه احراز سعادت در آخرت سجود است، يعنى خاضع شدن براى خداى سبحان و يگانگى او در ربوبيت، در دنيا را پذيرفتن، آنهم آن چنان پذيرفتنى كه آدمى را داراى صفت خضوع سازد، و روز قيامت سعادتمند كند.

و اما اين تكذيب‏گران مجرم كه در دنيا براى خدا سجده نكردند، در آخرت هم نمى‏توانند براى او سجده كنند، در نتيجه سعادتمند نمى‏شوند پس حال آنان با حال مسلمانان به هيچ وجه نمى‏تواند يكسان باشد، بلكه خداى سبحان به خاطر استكبارى كه كردند در دنيا معامله استدراج و مماشات با ايشان مى‏كند، تا شقاوتشان به حد نهايت برسد، و مستحق عذاب اليم آخرت گردند.

(1) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 93.

(2) تفسير كشاف، ج 4، ص 594.

/ 676