مردم، شوم و نحس است، مانند شنيدن يك بار عطسه در هنگام تصميم گرفتن بر كارى از كارها «1»، و در روايات از تطير به آنها نهى شده، و دستور دادهاند كه در برخورد با آنها به خدا توكل كنيد، و روايات اين امور در ابواب مختلفى متفرق است، مثلا در حديثى نبوى كه از طريق شيعه و سنى نقل شده آمده كه:رسول خدا (ص) فرمود:عدوى، طيره، هامه، شوم، صفر، رضاع بعد از فصال، تعرب بعد از هجرت، روزه از سخن در يك شبانه روز، طلاق قبل از نكاح، عتق قبل از ملك و يتيمى بعد از بلوغ، در اسلام نيست «2».و مراد از" عدوى" سرايت مرضهاى مسرى مانند جرب، وبا، آبله و امثال آن است، چون كلمه عدوى مانند كلمه" اعداء" مصدر و به معناى تجاوز است، و منظور از اينكه فرموده:عدوى در اسلام نيست، به طورى كه از مورد روايت استفاده مىشود اين است كه:ما خود واگيرى را عامل مستقل بيمارى بدانيم، به طورى كه خداى تعالى و مشيت او در آن هيچ دخالتى نداشته باشد.و مراد از" هامه" يك اعتقاد خرافى در بين مشركين و اهل جاهليت است كه معتقد بودند اگر كسى كشته شود روحش به شكل مرغى در مىآيد، و در قبر او لانه مىكند، و همواره مىنالد، و از عطش شكوه مىكند، تا انتقامش را از قاتلش بگيرند. و مراد از" صفر"، سوت زدن در هنگام آب دادن به حيوان است، و" رضاع بعد از فصال" يعنى طفل را بعد از آنكه از شير گرفتند دوباره شيرخوارش كنند. و" تعرب بعد از هجرت" به معناى بازگشتن به زندگى بدوى است بعد از آنكه از آنجا مهاجرت كرده. (و اين كنايه است از كفر بعد از اسلام).
بيان
مقصود از تكذيب قوم ثمود به" نذر"
" كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ" در كلمه" نذر" سه احتمال هست:احتمال اول اينكه:به قول بعضىها مصدر باشد كه در اين صورت معناى آيه اين مىشود كه:قوم ثمود انذار پيامبرشان صالح (ع) را تكذيب كردند.احتمال دوم اينكه:جمع نذير باشد، البته نذير به معناى منذر، كه در اين صورت معنا چنين مىشود:قوم ثمود همه منذران يعنى همه انبيا را تكذيب كردند، چون تكذيب يك پيامبر تكذيب همه انبيا است، به خاطر اينكه رسالت همه يكى است.(1) كه اينگونه امور از حد شمار بيرون است، زيرا هر طايفهاى و اهل هر محلى براى خود تطيرهايى دارد، كه شايد در بين مردم ساير محلها نباشد." مترجم".(2) روضه كافى، ج 8، ص 169، ح 234.