" وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً"- واژه" رأفت"- به طورى كه گفتهاند «1»- با واژه رحمت مترادفند.
ولى از بعضى «2» ديگر نقل شده كه ميان آن دو فرق گذاشته و گفتهاند:
رأفت در مورد دفع شر، و رحمت در مورد جلب خير استعمال مىشود.
و ظاهرا مراد از قرار دادن رأفت و رحمت در دلهاى پيروان عيسى (ع) اين باشد كه خدا آنان را موفق به رأفت و رحمت در بين خود كرده، در نتيجه بر پايه كمك به يكديگر و مسالمت زندگى مىكردند، هم چنان كه ياران پيامبر اسلام را نيز به اين خصلت ستوده و فرموده: " رُحَماءُ بَيْنَهُمْ" «3».
بعضى «4» هم گفتهاند:
مراد از قرار دادن رأفت و رحمت در دلهاى آنان اين است كه ايشان را امر بدان نموده، و تشويق در آن فرموده، و وعده ثواب در مقابل آن داده است.
" وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ"- كلمه" رهبانيت" از ماده" رهبت" به معناى خشيت و ترس است، و عرفا اطلاق بر ترك دنيا مىشود، به اينكه كسى رابطه خود را از مردم قطع كند و يكسره به عبادت خدا بپردازد، و انگيزهاش از اين كار خشيت از خدا باشد. و كلمه" ابتداع" به معناى اين است كه انسان چيزى را جزو دين كند كه جزو دين نباشد، سنت و عملى را باب كند كه در هيچ دينى نبوده باشد، و جمله" ما كتبناها عليهم" در معناى پاسخ از سؤالى تقديرى است.
گويا كسى پرسيده:
معناى بدعتگذارى آنان چيست؟
فرموده: اينكه چيزى را جزو دين كنند كه ما بر آنان ننوشتهايم.
و معناى آيه اين است كه:
پيروان مسيح (ع) از پيش خود رهبانيتى بدعت نهادند كه ما آن را براى آنان تشريع نكرده بوديم.
" إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها"- اين استثنا به اصطلاح استثنايى است منقطع، و معنايش با جمله قبل اين است كه ما آن رهبانيت را بر آنان واجب نكرده بوديم، ليكن خود آنان براى خوشنودى خدا و به دست آوردن رضوان او آن را بر خود واجب كردند، ولى آن طور كه بايد همان رهبانيت خود ساخته را حفظ نكردند، و از حدود آن تجاوز كردند.
(1 و 2) روح المعانى، ج 27، ص 190. (3) سوره فتح، آيه 29. (4) مجمع البيان، ج 9، ص 243.