و نيز در همان كتاب به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود:
ايمان اجزايى دارد كه به هم متصلند، پس ايمان خود يك خانه است، هم چنان كه اسلام يك خانه، و كفر يك خانه است (و لذا مىگويند:
فلان جا دار الايمان است، يا دار الكفر است) «1».
و در كتاب محاسن به سند خود از ابى عبيده از امام باقر (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود:
اى زياد! واى بر تو، مگر دين بجز حب چيز ديگرى است. مگر نمىبينى كلام خداى را كه مىفرمايد:
" إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ". آيا به كلام خدا نظر نمىكنيد كه به محمد (صلوات اللَّه عليه) فرموده:
" حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ- ايمان را محبوب دلهايتان كرد، و آن را در دلهايتان بياراست".
و نيز فرموده:
" يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ- دوست مىدارند مسلمانانى را كه به سويشان هجرت مىكنند".
آن گاه فرمود:
پس دين همان حب است، و حب هم دين است «2».
و در مجمع البيان مىگويد:
در حديثى آمده كه بخل و ايمان در قلب هيچ مسلمانى جمع نمىشود، و همچنين غبار در راه خدا و دود جهنم در جوف مرد مسلمانى جمع نمىشود «3».
و در كتاب فقيه آمده كه:
فضل بن ابى قره سمندى گفته است:
امام صادق (ع) به من فرمود:
آيا مىدانى" شحيح" كيست؟
عرضه داشتم:
شحيح همان بخيل است.
فرمود: نه، شحيح از بخيل بدتر است، براى اينكه بخيل به معناى كسى است كه از آنچه خودش دارد بخل مىورزد، و در راه خدا نمىدهد، ولى شحيح كسى است كه حتى از آنچه در دست مردم است بخل مىورزد، نه خودش به كسى چيزى مىدهد، و نه مىگذارد ديگران بدهند، و حتى هيچ چيزى در دست مردم نمىبيند، مگر اينكه آرزو مىكند از آن او مىبود، چه از حلال و چه از حرام، و به هيچ رزقى از خداى عز و جل قانع نمىشود «4».
(1) اصول كافى، ج 1، ص 27، ح 1. (2) محاسن برقى، ج 1، ص 262، ح 327. (3) مجمع البيان، ج 9، ص 262. (4) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 34، ح 9.