ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 19 -صفحه : 676/ 375
نمايش فراداده

آيه شريفه مورد بحث به حسب لب معنا، به منزله تاكيدى براى مضمون آيه قبلى است، گويا فرموده:

براى روز حساب و جزاء عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى كه جانهايتان با آن زنده شود، و زنهار زندگى خود را در آن روز فراموش مكنيد. و چون سبب فراموش كردن نفس فراموش كردن خدا است، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش كرد اسماى حسنى و صفات علياى او را كه صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى‏كند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى‏برد، قهرا انسان نفس خود را مستقل در هستى مى‏پندارد، و به خيالش چنين مى‏رسد كه حيات و قدرت و علم، و ساير كمالاتى كه در خود سراغ دارد از خودش است، و نيز ساير اسباب طبيعى عالم را صاحب استقلال در تاثير مى‏پندارد، و خيال مى‏كند كه اين خود آنهايند كه يا تاثير مى‏كنند و يا متاثر مى‏شوند.

اينجا است كه بر نفس خود اعتماد مى‏كند، با اينكه بايد بر پروردگارش اعتماد نموده، اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى، و نه ترسان از آنها، و به غير پروردگارش تكيه و اطمينان نكند، بلكه به پروردگارش اطمينان كند.

و كوتاه سخن اينكه:

چنين كسى پروردگار خود و بازگشتش به سوى او را فراموش مى‏كند، و از توجه به خدا اعراض نموده، به غير او توجه مى‏كند، نتيجه همه اينها اين مى‏شود كه خودش را هم فراموش كند، براى اينكه او از خودش تصورى دارد كه آن نيست. او خود را موجودى مستقل الوجود، و مالك كمالات ظاهر خود، و مستقل در تدبير امور خود مى‏داند.

موجودى مى‏پندارد كه از اسباب طبيعى عالم كمك گرفته، خود را اداره مى‏كند، در حالى كه انسان اين نيست، بلكه موجودى است وابسته، و سراپا جهل و عجز و ذلت و فقر، و امثال اينها. و آنچه از كمال از قبيل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و امثال آن دارد كمال خودش نيست، بلكه كمال پروردگارش است، و پايان زندگى او و نظائر او، يعنى همه اسباب طبيعى عالم، به پروردگارش است.

حاصل اينكه «1»:

علت فراموش كردن خويش فراموش كردن خدا است. و چون چنين بود آيه شريفه نهى از فراموشى خويشتن را به نهى از فراموش كردن خداى تعالى مبدل كرد، چون انقطاع مسبب به انقطاع سببش بليغ‏تر و مؤكدتر است، و به اين هم اكتفاء نكرد كه از فراموش كردن خدا نهيى كلى كند، و مثلا بفرمايد:

" و لا تنسوا اللَّه فينسيكم انفسكم- زنهار خدا را فراموش نكنيد، كه اگر بكنيد خدا خود شما را از يادتان مى‏برد" بلكه مطلب را به بيانى اداء كرد كه نظير اعطاى حكم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه مؤثرتر واقع شود، و به قبول طرف نزديك‏تر باشد، لذا ايشان را نهى كرد از اينكه از كسانى باشند كه خدا را فراموش كردند.

(1) چون فراموشى واقعى از جانب خدا محال است، و منظور از اين فراموشى همين است كه شما كه مخلوق ما و مورد توجه ما بوديد، امروز ديگر مورد اعراض ما قرار داريد. مترجم.