" وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ"" واو" اول آيه، كلمه" آخرين" را عطف مىكند بر" اميين" و ضمير" منهم" به اميين برمىگردد، و حرف" من" در آن براى تبعيض است. مىفرمايد:
خداى تعالى مبعوث كرد در ميان مردم امى و مردمى ديگر كه هنوز به آنان ملحق نشدهاند، و او عزيز است، يعنى غالبى است كه هرگز در ارادهاش مغلوب نمىشود. و حكيم است، يعنى هيچ وقت كار لغو و گزاف نمىكند.
" ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ" اشاره با كلمه" ذلك" به همان بعثت است، و به خاطر اينكه آن را امرى بزرگ و قابل احترام معرفى كند با كلمه مذكور كه مخصوص اشاره به دور است مورد اشاره قرار داده. پس رسول خدا كسى است كه به چنين امرى بزرگ و فضلى عظيم اختصاص يافته.
و معناى آيه اين است كه:
اين بعث، و اينكه آن جناب خدا را بخواند و مردم را تزكيه كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، خود فضل و عطائى است از خداى تعالى كه به هر كس مشيتش تعلق گيرد مىدهد، و مشيتش تعلق گرفت كه آن را به محمد (صلوات اللَّه عليه) بدهد، و خدا داراى فضلى عظيم است.
البته اين معنايى است كه مفسرين براى آيه كردهاند، و احتمال مىرود كلمه" ذلك" اشاره به بعث تنها نباشد، بلكه به بعث باشد با نسبتى كه به اطرافش دارد، يعنى به بعث كننده و بعث شده، و مردمى كه بعث براى آنها است، آن وقت معناى آيه چنين مىشود:
اين بعث از فضل خدا است كه آن را به هر كس بخواهد مىدهد، و فعلا خواسته است محمد (ص) را به آن مخصوص كند، در نتيجه او را براى رسالت خود اختيار كرد، و امت او را براى اين كار انتخاب نمود و پيامبر را از ميان آنان برگزيد، و به سوى آنان گسيل داشت. اين آيه و دو آيه قبلش يعنى آيه" هُوَ الَّذِي بَعَثَ ... الْعَظِيمِ" لحن امتنان را دارد.
" مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً ..."
راغب مىگويد:
كلمه" سفر"- به فتح سين و سكون فاء- به معناى پردهبردارى است كه البته در خصوص اعيان استعمال مىشود، مانند" سفر عمامه" يعنى برداشتن عمامه از سر، و" سفر خمار" يعنى برداشتن نقاب از صورت- تا آنجا كه مىگويد: