" كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ"- در اين جمله منافقين را به حسب باطنى كه دارند مذمت مىكند. و كلمه" خشب"- به ضمه خاء و شين- جمع كلمه" خشبة" است، كه به معناى چوب است. و مصدر" تسنيد" كه كلمه" مسندة" اسم مفعول آن مصدر است، به معناى آن است كه چيزى را طورى نصب كنى كه بر چيز ديگرى نظير ديوار و مثل آن تكيه داشته باشد.
جمله مورد بحث در مقام مذمت منافقين، و متمم جمله سابق است، مىخواهد بفرمايد:
منافقينى كه اجسامى زيبا و فريبنده و سخنانى جاذب و شيرين دارند، به خاطر نداشتن باطنى مطابق ظاهر، در مثل مانند چوبى مىمانند كه به چيزى تكيه داشته باشد و اشباحى بدون روحند، همان طور كه آن چوب نه خيرى دارد، و نه فائده بر آن مترتب مىشود، اينان نيز همين طورند چون فهم ندارند.
" يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ"- اين جمله مذمت ديگرى است از ايشان، مىفرمايد منافقين از آنجا كه در ضمير خود كفر پنهان دارند، و آن را از مؤمنين پوشيده مىدارند، عمرى را با ترس و دلهره و وحشت بسر مىبرند كه مبادا مردم بر باطنشان پى ببرند، به همين جهت هر صيحهاى كه مىشنوند خيال مىكنند عليه ايشان است، و مقصود صاحب صيحه ايشان است.
" هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ"- يعنى ايشان در عداوت با شما مسلمانان به حد كاملند، براى اينكه بدترين دشمن انسان آن كسى است كه واقعا دشمن باشد، و آدمى او را دوست خود بپندارد.
" قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ"- اين جمله نفرينى است بر منافقين به قتل، كه شديدترين شدائد دنيا است. و اى بسا اگر نفرمود" قتلهم اللَّه- خدا آنان را بكشد" و باب مفاعله را بكار برد، براى همين افاده شدت بوده است.
ولى بعضى از مفسرين «1» گفتهاند:
منظور از مقاتله در اين آيه طرد و دور كردن از رحمت است.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:
عبارت مورد بحث نفرين نيست، بلكه جملهاى است خبرى مىخواهد بفرمايد:
منافقين مشمول لعنت و طرد هستند، و اين مشموليت براى آنان مقرر و ثابت است.
بعضى «3» ديگر گفتهاند:
اين كلمه به منظور برانگيختن تعجب در شنونده به كار مىرود، مثلا مىگويند" قاتله اللَّه ما أشعره- فلانى چه شاعر زبردستى است".
(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 28، ص 112.