اين معناى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مىشود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم، جمله" و مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" اين مفاد را به دست مىدهد كه هر كس از خدا بترسد و به حقيقت معناى كلمه پروا داشته باشد- كه البته چنين تقوايى حاصل نمىشود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او- و سپس به خاطر رعايت جانب او از محرمات و ترك واجبات- كه لازمه آن اين است كه اراده نكند مگر فعل و تركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه ارادهاش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد- چنين كسى هيچ عملى انجام نمىدهد مگر از ارادهاى از خدا.
لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند، آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند، مالكى كه به هر نحو بخواهد مىتواند در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى أمر بندهاش مىباشد، پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمىماند مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همهاش از خداى عز و جل است.
اينجاست كه خداى تعالى چنين بندهاى را به حكم" يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مىدهد، ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم" وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" از جايى كه او احتمالش را هم ندهد رزق مادى و معنويش را فراهم مىكند، اما رزق ماديش را بدون پيش بينى خود او مىرساند، براى اينكه او قبل از رسيدن به چنين توكلى رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مىدانست، همان اسبابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكى اطلاع نداشت، و مثلش مثل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ما وراى آن فضاى اندك بىخبر باشد، و ليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم مىچيند، و هر طورى كه بخواهد نظام مىبخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تاثير مىدهد تاثيرى كه خود بنده چنان تاثيرى براى آن سراغ نداشته.
و اما رزق معنويش را- كه رزق حقيقى هم همانست، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فنا ناپذير- بدون پيش بينى خود او مىرساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مىداند كه از چه راهى به وى مىرسد.