" وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ"-" قدر رزق" به معناى تنگى روزى است، و كلمه" ايتاء" به معناى عطا كردن است، مىفرمايد:
و كسى كه فقير و در تنگناى معيشت است، و نمىتواند به زندگى همسر طلاقى و كودك شيرخوارش توسعه دهد، هر قدر كه مىتواند از مالى كه خداى تعالى به او عطا كرده به ايشان انفاق كند.
" لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها"- يعنى خداى تعالى هيچ كسى را تكليف ما لا يطاق نمىكند، هر كسى را به قدر تواناييش تكليف مىفرمايد، در مساله مورد بحث هم به مرد تهى دست تكليف توسعه نكرده است، بنا بر اين، جمله مورد بحث مىخواهد حرج را از تكاليف الهى كه يكى از آنها انفاق همسر مطلقه است نفى كند.
" سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً"- در اين جمله به اشخاص تهى دست تسليت و دلدارى داده، مژده مىدهد كه به زودى خداى عز و جل بعد از تنگدستى و سختى، گشايش و رفاه مىدهد.
در الدر المنثور است كه:
ابن مردويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت:
سوره نساء كوتاه، هفت سال بعد از سوره نسايى كه جنب سوره بقره است نازل گرديد «1».
منظور از سوره نساء كوتاه، همين سوره طلاق است.
و در همان كتاب آمده كه مالك، شافعى، عبد الرزاق، (در كتاب المصنف)، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابو داوود، ترمذى، نسايى، ابن ماجه، ابن جرير، ابن منذر، ابو يعلى، ابن مردويه، و بيهقى، (در كتاب سنن خود) همگى از پسر عمر روايت كردهاند كه خود او گفت:
همسر خود را در حال حيض طلاق دادم، و جريان را براى رسول خدا (ص) گفتم، حضرت در خشم شد و فرمود:
بايد برگردى و او را نگه بدارى تا از حيض پاك شود، و دوباره حيض ببيند و باز پاك شود، آن وقت اگر خواستى طلاقش دهى، يعنى در حال طهارتش و قبل از آنكه با او عمل زناشويى انجام دهى طلاق بدهى، اين است آن عدهاى كه خداى تعالى در بارهاش فرمود:
" فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ"،
(1) الدر المنثور، ج 6، ص 236.