و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كردهاند كه در تفسير آيه" وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً" گفته:
حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا (ص) در حجره او با ماريه كنيزش عمل زناشويى انجام مىدهد، رسول خدا (ص) به حفصه فرمود:
جريان را به عايشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابو بكر زمامدار مسلمانان مىشود.
حفصه بلافاصله خبر را به عايشه رسانيد، عايشه از رسول خدا (ص) پرسيد:
چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مىشوند؟
فرمود: خداى عليم و خبير، عايشه گفت:
من ديگر به روى تو نظر نمىكنم تا ماريه را بر خود حرام كنى، رسول خدا (ص) هم او را بر خود حرام كرد، و اينجا بود كه آيه شريفه" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ..." نازل گرديد «1».
روايات در اين باب بسيار زياد، و بسيار مختلف است، و در بيشتر آنها آمده كه ماريه را به خاطر كلام حفصه بر خود حرام كرد، نه به خاطر كلام عايشه، و گوينده" مَنْ أَنْبَأَكَ هذا- چه كسى اين را به تو خبر داد" حفصه بود، نه عايشه، و منظور حفصه از اين سؤال اين بود كه چه كسى به تو خبر داد كه من جريان ماريه را به عايشه رساندم.
و اين روايات با همه كثرتش در عين حال، ابهامى را كه در جمله" عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ" هست، برطرف نكرده و روشن نكرده كه رسول خدا (ص) براى چه كسى بعضى از داستان را تعريف كرد، و از بعضى ديگرش صرفنظر نمود.
بله در روايتى كه ابن مردويه از على (ع) نقل كرده آمده است كه هيچ انسان بزرگوارى به خود اجازه نمىدهد ته و توى يك ماجرا را در آورد، براى اينكه خداى عز و جل (در باره رسول گراميش) مىفرمايد:
" عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ" قسمتى از داستان را با پىگيرى كشف كرد، و از بقيه آن صرفنظر نمود «2». و نيز در روايتى كه ابن ابى حاتم، از مجاهد «3» و ابن مردويه از ابن عباس نقل كردهاند «4» آمده كه آن قسمتى را كه رسول خدا (ص) پىگيرى و كشف كرد مساله ماريه بود، و آنچه را كه از پىگيريش صرفنظر نمود مساله زمامدارى ابو بكر و عمر بعد از رحلت خود بود، چون ترسيد اشاعه پيدا كند.
(1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 241.