و در الدر المنثور است كه:
عبد الرزاق، فاريابى، سعيد بن منصور، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، و بيهقى در كتاب" المدخل"، از على بن ابى طالب روايت آوردهاند كه در تفسير آيه" قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً" فرمود:
خود و زن و بچه خود را تعليم خير دهيد، و آنان را ادب نماييد «1».
و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت:
رسول خدا (ص) آيه شريفه" قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً" شش را تلاوت كرد، و سپس در پاسخ كسانى كه پرسيدند چگونه اهل خود را از آتش حفظ كنيم؟
فرمود: بدانچه خدا دوست مىدارد امرشان كنيد، و از آنچه خدا كراهت دارد نهى كنيد «2».
و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى روايت كرده كه گفت:
از امام صادق (ع) پرسيدم آيه شريفه" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً" به چه معنا است؟ فرمود:
به اينكه بنده خدا از گناهى توبه كند، و ديگر آن گناه را مرتكب نشود (اين توبه نصوح و خالص است). محمد بن فضيل مىگويد:
من از حضرت ابى الحسن (ع) از اين آيه پرسيدم. فرمود:
اينكه از گناه توبه كند و ديگر آن را تكرار نكند (تا آخر حديث) «3».
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه گفت:
معاذ بن جبل بن رسول خدا (ص) عرضه داشت:
يا رسول اللَّه توبه نصوح چيست؟
فرمود: اينكه بنده خدا از گناهى كه كرده پشيمان شود و به درگاه خدا عذرخواهى كند، و ديگر آن گناه را مرتكب نشود، همانطور كه شير بعد از دوشيدن ديگر به پستان برنمىگردد «4».
روايات در اين معنا از طرق شيعه و سنى بسيار است.
و در كافى به سند خود از صالح بن سهل همدانى روايت آورده كه گفت:
امام صادق (ع) در تفسير آيه" يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ" فرمود:
اينان امامان مؤمنينند، كه در روز قيامت نورشان جلو پاى مؤمنين و طرف راست آنها به حركت در مىآيد. در نسخهاى ديگر آمده كه خود امامان جلو مؤمنين و طرف راست آنان به حركت در مىآيند، و با نور خود راه مؤمنين را روشن مىكنند، تا آنان را به منزلهاى اهل بهشت برسانند «5».
و در تفسير قمى آمده كه ابى الجارود از امام باقر (ع) نقل كرده كه در تفسير آيه بالا فرموده:
هر كس آن روز نور داشته باشد نجات مىيابد، و البته هر مؤمنى در آن روز نور دارد «6».
(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 244. (3) اصول كافى، ج 2، ص 432، ح 3. (4) الدر المنثور، ج 6، ص 245. (5) اصول كافى، ج 1، ص 195، ح 4. (6) تفسير قمى، ج 2، ص 378.