آنان به حسن خلق معامله نموده و به خيرخواهى به سوى حق دعوتشان كند، و گفتههاى آنان را با گفتههايى كه مىتواند بگويد مقابله به مثل ننمايد، و اين آيه شريفه منافاتى با آيه قتال ندارد، پس اينكه بعضى «1» گفتهاند: اين آيه با آيه قتال نسخ شده، وجهى ندارد.
" وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا" اين آيه تهديد كفار است، وقتى مىگوييم:" دعنى و فلانا- و يا- ذرنى و فلانا"، معنايش اين است كه بين من و او حائل مشو، و بگذار تا از او انتقام بگيرم. و مراد از" مكذبين صاحبان نعمت"، همان كفارى است كه در آيه قبلى نامشان برده شد، و يا حد اقل رؤساى آنان است، و اگر در توصيف آنان بين صفت" مكذبين" و صفت" اولى النعمة" جمع كرد براى اين بود كه اشاره كند به علت آن تهديدى كه متوجه ايشان كرد، چون تكذيب دعوت الهى از ناحيه افراد متنعم، كفران نعمت اوست، و جزاى كفرانگرى سلب نعمت و تبديل آن به نقمت است.
و مراد از اينكه فرمود" اندكى مهلتشان بده"، زمانى اندك است، يعنى همان زمان اندكى كه در زمين زندگى مىكنند، و براى زمانى بىانتها به سوى پروردگارشان بر مىگردند، و حساب و جزا مىبينند، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً" «2»، و نيز فرموده:" مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ" «3».
اين آيه به ظاهرش عام است، ولى بعضى «4» گفتهاند: منظور تهديد ايشان به واقعه بدر است. ولى آيه هيچ ظهورى در آن ندارد. و در اين آيه التفاتى از غيبت" ربك" به تكلم" ذرنى" بكار رفته، و شايد وجه آن تشديد همان تهديد باشد، چون خداى سبحان با گفتن" ذرنى" تهديد را به خودش نسبت مىدهد. و آن گاه التفاتى ديگر به كار مىبرد. و آن اين است كه سياق متكلم وحده" ذرنى" را به سياق متكلم مع الغير" ان لدينا" بر مىگرداند، تا عظمت خود را به رخ آنان بكشد.
" إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً" اين آيه، جمله" ذرنى ..." را تعليل مىكند. و كلمه" انكال" به معناى كنده و
(1) جامع الاحكام، ج 10، ص 44. (2) كفار قيامت را دور مىبينند، و ما آن را نزديك مىبينيم. سوره معارج، آيه 6 و 7. (3) دنيا متاعى است قليل، سپس جهنم ماواى ايشان است كه چه بد بسترى است. سوره آل عمران، آيه 197. (4) مجمع البيان، ج 10، ص 380.