ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 20 -صفحه : 691/ 192
نمايش فراداده

مفصل در اين باره در بحث روايتى آينده ان شاء اللَّه خواهد آمد.

مراد از اينكه انسان شى‏ء مذكورى نبوده، و احتجاجى كه اين بيان متضمن است‏

" هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً" استفهام در اين آيه براى تثبيت مطلب است، و در نتيجه معنا را به طور سربسته اثبات مى‏كند، و معناى آن اين است كه به طور مسلم روزگارى بوده كه نام و نشانى از انسان نبوده، و چه بسا مقصود آن مفسرى «1» هم كه گفته كلمه" هل" در اين آيه به معناى كلمه" قد" است همين باشد، نه اينكه خواسته باشد بگويد: يكى از معانى كلمه" هل"" بتحقيق" است، كه بعضى «2» خيال كرده‏اند.

و مراد از" انسان" در اين آيه جنس بشر است، و اما اينكه بعضى «3» گفته‏اند: مراد از آن آدم ابو البشر است، با آيه بعدى سازگار نيست، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده، و آيه بعدى در باره همين انسان مى‏فرمايد" إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ".

و كلمه" حين" به معناى يك قطعه محدود از زمان است، حال چه كوتاه باشد و چه طولانى، و كلمه" دهر" به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است، يعنى زمانى كه نه اولش مشخص است، و نه آخرش.

و منظور از جمله" شَيْئاً مَذْكُوراً" اين است كه انسان چيزى نبود كه با ذكر نامش جزو مذكورات باشد مثلا چيزى در مقابل زمين يا آسمان و خشكى و ترى و غيره بوده باشد، و بدين جهت نامى از او در ميان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل ساير موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان، زمين، انسان، درخت و غيره، پس مذكور بودن انسان كنايه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن يعنى نفى مذكور بودنش تنها به مذكور بودنش خورده، نه به اصل شى‏ء بودن انسان، نمى‏خواهد بفرمايد انسان شى‏ء نبود، چون مى‏دانيم، شى‏ء بوده، ولى شي‏ء كه مذكور شود نبوده، شاهدش اين است كه مى‏فرمايد:" إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ..." براى اينكه مى‏فهماند كه ماده انسان موجود بوده، و ليكن هنوز بالفعل به صورت انسان در نيامده بود. و زمينه آيه شريفه و آيات بعدش زمينه احتجاج است مى‏خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث، كه در پديد آمدنش نيازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى كه او را خلق كند، و همين طور هم بوده است، پروردگارش او را آفريده و به تدبير ربوبيش به ادوات شعور يعنى سمع و بصر مجهزش كرده، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدايت شود، راهى كه در طول حياتش واجب است طى كند، حال اگر كفران كند به سوى‏

(1) روح المعانى، ج 29، ص 150.

(2 و 3) روح المعانى، ج 29، ص 151.