مقصود از ابتلاء انسان (نبتليه) و آنچه از تفريع" فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً" بر آن استفاده مى‏شود - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عذابى اليم مى‏رود، و اگر شكر كند به سوى نعيمى مقيم سير مى‏كند.

و معناى آيه اين است كه:" هل اتى- قد أتى": به تحقيق آمد بر آدمى قطعه‏اى محدود از زمانى ممتد و غير محدود در حالى كه انسان بالفعل در شمار مذكورات نبود.

مقصود از ابتلاء انسان (نبتليه) و آنچه از تفريع" فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً" بر آن استفاده مى‏شود

" إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً" كلمه" نطفه" در اصل به معناى آبى اندك بوده، و سپس استعمالش در آب ذكوريت حيوانات كه منشا توليد مثل است بر معناى اصلى غلبه يافته، و كلمه" أمشاج" جمع كلمه" مشيج" و يا" مشج"- به دو فتحه- و يا" مشج"- به فتحه اول و كسره دوم- است، و اين سه كلمه به معناى مخلوط و ممتزج است، و اگر نطفه را به اين صفت معرفى كرده، به اعتبار اجزاى مختلف آن و يا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده است.

و كلمه" ابتلاء" كه جمله" نبتليه" از آن مشتق است، به معناى نقل چيزى از حالى به حالى و طورى به طور ديگر است، مثلا طلا را در بوته ابتلا مى‏كنند، تا ذوب شود و به شكلى كه مى‏خواهند در آيد، و خداى تعالى انسان را ابتلا مى‏كند، يعنى از نطفه خلقش مى‏كند، و سپس آن نطفه را علقه و علقه را مضغه مى‏كند، تا آخر اطوارى كه يكى پس از ديگرى به او مى‏دهد، تا در آخر خلقتى ديگرش مى‏كند.

بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند: مراد از ابتلاى انسان، امتحان او از راه تكليف است، ليكن اين سخن با تفريع" فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً" نمى‏سازد، چون سميع و بصير شدن انسان نمى‏تواند متفرع بر امتحان انسان باشد، و اگر مراد از آن تكليف بود جا داشت تكليف را متفرع بر سميع و بصير بودن انسان كند، نه به عكس، و اگر از اين اشكال جواب بدهند، و بگويند كلام پس و پيش شده، و تقدير:" خلقناه من نطفة أمشاج فجعلناه سميعا بصيرا لنبتليه" است، قابل اعتنا نيست.

" فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً"- سياق آيات و مخصوصا آيه" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ ..."

مى‏فهماند كه ذكر سميع و بصير كردن بشر، براى اين بوده كه به وسيله آن تدبير ربوبى را به باد آورده، بفهماند تدبير ربوبى اقتضا كرد تا براى رساندن انسان به غايت هستيش، او را سميع و بصير كند، تا آيات داله بر مبدأ و معاد را ببيند، و كلمه حق را كه از جانب پروردگارش و از راه ارسال رسل و انزال كتب مى‏رسد بشنود، و اين ديدن و شنيدن او را به‏

(1) روح المعانى، ج 29، ص 152.

/ 691