اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تيره كرده به آن نقش و صورتى مى‏دهند كه از درك حق مانع مى‏گردد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ" «1».

" إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" منظور از آيات خدا در اينجا همان آيات قرآن است، براى اينكه سخن از تلاوت آن آيات دارد، و كلمه" اساطير" جمع اسطوره است، كه به معناى نوشته شده سطر به سطر است، و منظور كفار اين بوده كه اين آيات قرآنى اباطيل امت‏هاى گذشته است.

و معناى آيه اين است كه چون آيات قرآن بر آنان تلاوت مى‏شود، آياتى كه ايشان را از گناه و نافرمانى خدا بر حذر داشته و از روز قيامت و جزاى آن انذار مى‏كنند، در مقابل مى‏گويند اينها اباطيلند.

اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تيره كرده به آن نقش و صورتى مى‏دهند كه از درك حق مانع مى‏گردد

" كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ" اين جمله ردع و انكار سخن تكذيب‏گران، يعنى رد" أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" است.

راغب گفته: كلمه" رين" به معناى غبار و زنگ، و يا به عبارتى تيرگى است كه روى چيز گرانبهايى بنشيند (در نسخه‏اى ديگر آمده روى چيز شفافى بنشيند)، در قرآن آمده كه:" بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ..." يعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد كه روى جلاى دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخيص خير و شر كور كرد «2».

پس اين" زنگ بودن گناهان بر روى دلهاى آنان" عبارت شد از حائل شدن گناهان بين دلها، و بين تشخيص حق، آن طور كه هست.

از اين آيه شريفه سه نكته استفاده مى‏شود:

اول اينكه: اعمال زشت نقش و صورتى به نفس مى‏دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى‏آورد.

دوم اينكه: اين نقوش و صورت‏ها مانع آن است كه نفس آدمى حق و حقيقت را درك كند، و ميان آن و درك حق حائل مى‏شود.

سوم اينكه: نفس آدمى بحسب طبع اوليش صفا و جلايى دارد كه با داشتن آن حق را آن طور كه هست درك مى‏كند، و آن را از باطل، و نيز خير را از شر تميز مى‏دهد، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" «3».

(1) و سپس سرانجام كار كسانى كه مرتكب گناهان مى‏شوند، اين است كه آيات خدا را تكذيب نموده و آن را استهزاء نمايند. سوره روم، آيه 10.

(2) مفردات راغب، ماده" رين".

(3) و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن را منظم ساخته، سپس خير و شر را به او الهام كرده است. سوره شمس، آيه 7 و 8.

/ 691