مراد از اينكه كفار عذاب قيامت را دور مىبينند و خداوند نزديك مىبيند
" إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً" دو ضمير در" يرونه" و در" نريه" به عذاب، و يا به يوم القيامه و عذابى كه در آن است بر مىگردد، مؤيد احتمال اول آيه بعدى است كه مىفرمايد:" يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ" «1».و مراد از" رؤيت" نزديك بودن آن عذاب و يا آن روز و اعتقاد به آن است، كه به نوعى عنايت مجازى رؤيتش خوانده، و اگر كفار عذاب قيامت را دور مىبينند و به دورى آن معتقدند، اين اعتقادشان ظنى است، و امكان آن را بعيد مىپندارند، نه اينكه معتقد به معاد باشند ولى آن را دور بپندارند، چون كسى كه معتقد به معاد است هرگز درخواست عذاب آن را نمىكند، و اگر هم بكند صرف لقلقه زبان است، و اما رؤيت خداى تعالى به معناى علم آن حضرت است به اينكه قيامت محقق است، و آنچه آمدنى است نزديك هم هست.در اين دو آيه امر خدا به صبر جميل تعليل شده، چون تحمل اذيت و صبر در مقابل ناگواريها، وقتى ناگواريها را آسان مىسازد كه يقين داشته باشد به اينكه فرج نزديك است، و همواره به ياد آن باشد، در نتيجه كلام در اين آيه در معناى اين است كه فرموده باشد: در برابر استكبار آنان كه به آنان جرأت داد درخواست عذاب كنند، صبرى جميل كن صبرى كه آميخته با جزع و شكوه نباشد، براى اينكه ما مىدانيم كه عذاب نزديك است، بر خلاف آنان كه آن را دور مىپندارند، و ما مىدانيم كه آن عذاب تخلفپذير نيست، نه تنها واقع مىشود بلكه نفس واقع است.(1) چون اگر ضمير به يوم برگردد معنا چنين مىشود:" ايشان آن روز را بعيد و ما آن را نزديك مىبينيم روزى كه آسمان چنين و چنان مىشود" و اين معناى خوبى نيست به خلاف اينكه ضمير را به عذاب برگردانيم، كه معنا چنين مىشود:" ايشان آن عذاب را دور و ما نزديك مىبينيم، روزى كه آسمان چنين و چنان مىشود." مترجم".