بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صنم (بت) كه به منظور عبادت نصب مى‏شود گرفته‏اند. ليكن اين معنا از كلام خدا به دور است، كه مردگان زنده شده از قبر را به كسانى تشبيه كند كه به سوى بت مى‏دوند. چون مصدر" ايفاض" كه فعل" يوفضون" از آن مشتق است به معناى سرعت گرفتن است.

" خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ" كلمه خشوع به معناى تاثر خاصى است در قلب كه به دنبال مشاهده عظمت و كبريا در قلب پيدا مى‏شود، نظير اين كلمه در اعضاى بدن كلمه خضوع است، و اگر خشوع را به ديدگان نسبت داده، با اينكه گفتيم حالت قلبى است، بدين جهت است كه آثار خشوع قلبى در چشم ظاهر مى‏شود، و كلمه" رهق" به معناى پوشاندن و فراگرفتن چيزى است به قهر و غلبه. و معناى اين آيه و آيه قبلش اين است كه: روز قيامت از قبرها در مى‏آيند، در حالى كه سرگردان مى‏دوند، گويا به سوى علامتى مى‏دوند تا راه را پيدا كنند، در حالى كه اثر خشوع قلبى در ديدگانشان هويدا باشد، آرى آن روزى كه در دنيا وعده داده مى‏شدند، همين روز است.

" ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ"- كلمه" ذلك" اشاره است به اوصافى كه قبلا براى قيامت ذكر كرده بود، يعنى بيرون شدن از قبر و سرگردان دويدن و هويدا شدن آثار خشوع قلبى در ديدگان.

بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)

در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از عبادة بن انس روايت كرده كه گفت:

رسول خدا (ص) داخل مسجد شد و فرمود: چرا مى‏بينم حلقه حلقه جمع شده‏ايد، مانند حلقه‏هايى كه در جاهليت تشكيل مى‏داديد، كه مردى پشت سر برادر خود نشسته است «1».

اين روايت را از ابن مردويه از ابو هريره نيز نقل كرده، ولى عبارت روايت دوم چنين است: رسول خدا (ص) خارج شد، در حالى كه اصحابش حلقه حلقه نشسته بودند، فرمود: چرا شما را" عزين"- حلقه حلقه- مى‏بينم. و نيز اين معنا را از جابر بن سمره نقل كرده «2».

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 266.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 267.

/ 691