حكايت سخن كفار در استبعاد معاد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
دهد، چون كلمه" رجف" هم لازم و بدون مفعول استعمال مىشود، و معناى تحرك شديد را مىدهد، و هم متعدى استعمال شده معناى تحريك شديد را مىدهد، و مراد از" راجفه" نيز همان نفخه اولى است، كه زمين و كوهها را تكان مىدهد، و مراد از" رادفه" نفخه دوم است، كه متاخر و بعد از نفخه اول صورت مىگيرد.
و بعضى «1» گفتهاند: مراد از راجفه، زمين و از رادفه، آسمانها و ستارگان است، كه آنها نيز به حركت در آمده آسمان را مىشكافند، و ستارگان مضطرب و متلاشى مىشوند. ولى اين دو وجه و مخصوصا وجه اخير خالى از بعد نيست.
و آنچه با سياق مناسبتر است، به هر حال اين است كه جمله" يَوْمَ تَرْجُفُ ..." ظرف باشد، براى جواب قسم كه در كلام نيامده، تا بر فخامت و عظمت آن دلالت كند، و بفهماند آن قدر شديد است كه ناگفتنى است، و آن جواب عبارت است از جمله" لتبعثن- حتما مبعوث خواهيد شد". بعضى «2» ديگر گفتهاند: كلمه" يوم" از اين جهت منصوب شده كه در معناى آيه" قلوب يومئذ واجفة يوم ترجف الراجفة" مىباشد، ولى اين وجه هم خالى از بعد نيست.
" قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ أَبْصارُها خاشِعَةٌ" نكره و بدون الف و لام آوردن كلمه" قلوب" براى افاده تنويع است، و اين كلمه مبتدا و خبرش كلمه" واجفة" است، و" وجيف" به معناى اضطراب است، و كلمه" يومئذ" ظرفى است متعلق به واجفه، و جمله مورد بحث استينافى و بيانگر صفت آن روز است.
و ضمير" ها" در كلمه" ابصارها" به قلوب بر مىگردد، و نسبت ابصار به قلوب و اضافهاش بر آن، به خاطر اين بوده كه مراد از قلوب در امثال اين موارد كه صفات ادراكى از قبيل علم و خوف و رجاء و نظائر آن بدان نسبت داده مىشود، نفوس بشرى است كه قبلا هم به آن اشاره شد.
و اگر خشوع را به ابصار نسبت داده با اينكه خشوع از احوال قلب است، بخاطر آن بوده كه اثر ظاهرى خشوع در چشمها قوىتر از ساير اعضاء است.
حكايت سخن كفار در استبعاد معاد
" يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ" اين آيه اخبار و حكايت گفتار آنان در دنيا است، كه از در استبعاد مىگفتند:" مگر ممكن است كه ما دوباره برگرديم"، مىخواهد اشاره كند به اينكه اينها كه در قيامت