وجه اينكه در آيه:" وَ السَّماءِ وَ ما بَناها" از بانى آسمانى تعبير به" ما" شده است
" وَ السَّماءِ وَ ما بَناها وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها" كلمه" طحو" كه مصدر فعل" طحى" است به معناى گستردن است، و كلمه" ما" در جمله" وَ ما بَناها"، و در جمله" وَ ما طَحاها" موصوله است، و فاعل" بنيها" و" طحيها" خداى سبحان است، و اگر از حضرتش تعبير به" ما- چيزى كه" كرد با اينكه بايد تعبير به" من- كسى كه" كرده باشد، براى اين بود كه نكتهاى مهمتر را افاده كند، و آن بزرگ جلوه دادن و شگفتى انگيختن است، و معنايش اين است كه سوگند مىخورم به آسمان و آن چيز قوى عجيبى كه آن را بنا كرده و سوگند مىخورم به زمين و آن چيز نيرومند و شگفتآور كه آن را گسترده.ولى بعضى «2» از مفسرين كلمه" ما" را مصدريه گرفته، آيه را چنين معنا كردهاند.سوگند به آسمان و بناى آن، و سوگند به زمين و گستردگيش. ليكن سياق آيات- با در نظر گرفتن اينكه آيه" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها" در آن قرار دارد- با اين نظريه سازگار نيست." وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها" يعنى سوگند مىخورم به نفس، و آن چيز نيرومند و دانا و حكيمى كه آن را اين چنين(1) و ليكن اين جواب به نظر تمام نمىرسد چون اگر فرموده بود" و الليل اذا غشيها" نيز رعايت فواصل شده بود، و بلكه بهتر رعايت شده بود، چون آيه قبلى هم با فعل ماضى" جلاها" ضم شده،" مترجم".(2) روح المعانى، ج 30، ص 142.