نادرستى سخن فخر رازى در رد اين قول كه سوره" و الضحى" و" الم نشرح" يك سورهاند
فخر رازى در تفسير كبير خود بعد از نقل اين معنا از دو نفر نامبرده گفته است: اين دو نفر پنداشتهاند ابتداى سوره دوم يعنى جمله" أَ لَمْ نَشْرَحْ" به منزله عطف است بر آيه ششم سوره قبل، يعنى جمله" أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى"، و اين پندارشان درست نيست، براى اينكه سوره" و الضحى" در حال اندوه رسول خدا (ص) از آزار كفار نازل شده، و جنبه تسليت دارد، چون حالت آن جناب حالت محنت و تنگ حوصلگى است، و سوره دوم اقتضا دارد در حالى نازل شده باشد كه آن جناب شرح صدر و حالت خرسندى داشته باشد، و چگونه ممكن است در يك سوره اين دو حالت در آن جناب و اين دو لحن در بيان جمع شود؟! «1».و ليكن اشكالش وارد نيست، براى اينكه مراد از شرح صدر رسول خدا (ص) در سوره مورد بحث اين است كه خداى تعالى آن جناب را طورى كند كه قلب نازنينش وسعتى داشته باشد كه حقائق و معارفى كه به وى القاء مىشود بپذيرد، و از پذيرش آن به تنگ نيايد، و نيز تحمل آزارهايى كه از ناحيه مردم مىبيند داشته باشد، كه بيانش مىآيد، نه اينكه بخواهد صرفا آن جناب را خوشحال كرده باشد، پس پندار خود فخر رازى پندار درستى نيست.دليل بر اين معنا روايتى است كه ابن ابى حاتم از سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: من از پروردگارم مسالهاى پرسيدم كه دوست داشتم اى كاش نمىپرسيدم، و آن اين بود كه پروردگارا قبل از من انبيايى بودند، براى بعضى از آنان باد را مسخر كردى، و بعضى ديگر مرده زنده مىكردند، خطاب رسيد مگر تو يتيم نبودى، و ما تو را مورد توجه مردم قرار داديم؟ عرضه داشتم: بلى. فرمود: مگر نبود كه من تو را گم شده ديدم، و هدايتت كردم؟ عرضه داشتم: بله، اى پروردگار من. فرمود:آيا سينهات را گشاده نكردم، و گرفتاريهايت را بر طرف ننمودم؟ عرضه داشتم بله اى پروردگار(1) تفسير فخر رازى، ج 32، ص 2.