حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى‏گذارد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در صدد دستگيرى و يا كشتن او است، خداى سبحان هم مراقب اعمال بندگان خويش است، همين كه طغيان كردند و فساد را گسترش دادند ايشان را به شديدترين وجهى عذاب مى‏كند.

در آيه مورد بحث داستان عذاب كردن طاغيان و فساد انگيزان امت‏هاى گذشته را تعليل مى‏كند و مى‏فهماند كه اگر آنان را عذاب كرد به خاطر اين است كه او رب است، و سنت او بر همين معنا جارى است، و كلمه" رب" را به كاف خطاب اضافه نموده فرمود:

" پروردگار تو ايشان را عذاب كرد" پس عذابش منحصر در امت‏هاى گذشته نيست، بلكه در امت تو نيز جريان دارد.

حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى‏گذارد

" فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ" اين آيه به دليل اينكه حرف" فاء" در آغاز آن آمده نتيجه‏گيرى از آيات قبل است، و در آن حال آدمى را در صورتى كه نعمتش زياد شود و صورتى كه از نعمت محروم باشد بيان مى‏كند، گويا فرموده: گفتيم انسان زير نظر خداى تعالى است، و خداى تعالى در كمين او است تا ببيند به صلاح مى‏گرايد و يا به فساد، و او را مى‏آزمايد، و در بوته امتحان قرارش مى‏دهد، يا با دادن نعمت، و يا با محروم كردنش از آن، اين از نظر واقع امر و اما انسان اين واقعيت را آن طور كه بايد در نظر نمى‏گيرد، او وقتى مورد انعام خداى تعالى قرار مى‏گيرد خيال مى‏كند نزد خدا احترام و كرامتى داشته، كه اين نعمت را به او داده، پس او هر كارى دلش بخواهد مى‏تواند بكند، در نتيجه طغيان مى‏كند و فساد را گسترش مى‏دهد، و اگر مورد انعام قرارش ندهد و زندگيش را تنگ بگيرد، او خيال مى‏كند كه خداى تعالى با او دشمنى دارد و به وى اهانت مى‏كند، در نتيجه به كفر و جزع مى‏پردازد.

پس مراد از جمله" فَأَمَّا الْإِنْسانُ" اين است كه: نوع انسان بحسب طبع اولى اينطور است، نه اينكه فرد فرد همه انسانها اينطورند، بنا بر اين، الف و لام" الانسان" براى جنس است، نه براى استغراق.

" إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ"- يعنى وقتى او را مورد امتحان قرار دهد، و عامل در كلمه" اذا" حذف شده، تقديرش" كائنا اذا ما ابتليه ..." است.

بعضى «1» گفته‏اند: عامل در آن كلمه" فيقول" است، كه بعد از كلمه" اذا" آمده و تقديرش:" فاما الانسان فيقول ربى اكرمن اذا ما ابتليه ربه" است، يعنى انسان مى‏گويد:

(1) روح المعانى، ج 30، ص 125.

/ 691