بحث روايتى (چند روايت در باره مراد از اينكه كفار مىخواستند به هر كدام صحفى منشره داده شود) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
نخواستهايم، اثر اين قرآن همان جزايى است كه نزد ما براى مطيع و عاصى آماده شده است." فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ" يعنى هر كه بخواهد از آن پند مىگيرد چرا كه دعوت و موعظه قرآن اجبارى نيست و در ظرف اختيار و آزادى اراده دعوت مىكند." وَ ما يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ" اين آيه توهمى را دفع مىكند كه ممكن است از جمله" فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ" به ذهن كسانى بيايد و خيال كنند اختيار به دست خودشان است، و خود مستقل در ارادهاند، و اگر نخواستند متذكر شوند بر خدا غالب گشته، و او را در به كرسى نشاندن اراده خود عاجز ساختهاند، او خواسته بود اينان متذكر بشوند، و اينان خواستند نشوند و نشدند.و حاصل دفع اين است كه: حكم قدر در افعال آنان مانند همه چيز ديگر جارى است، و تذكر آنان- البته اگر متذكر شوند- هر چند فعل اختيارى و صادر از ايشان است، و اكراه و اجبارى در كار نيست، خداى تعالى هم خواسته تا به اختيار خود متذكر شوند، به اين معنا خداى تعالى هيچ وقت از هيچ انسانى با خواست تكوينيش نخواسته كه فلان عمل را بىاختيار انجام بدهد، بلكه اراده تكوينى كرده كه هر چه مىكند به اختيار و اراده خود كند، پس فعل اختيارى در عين اينكه نسبت به انسان فاعل نسبت امكان دارد، در عين حال نسبت به اراده الهى ضرورى التحقق است، و گر نه محقق نمىشد." هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ"- يعنى او اهليت آن را دارد كه از او پروا شود، چون او ولايت مطلقه بر هر چيز دارد، و سعادت و شقاوت انسان به دست اوست، و نيز اهليت آن را دارد كه پروا كنندگان خود را بيامرزد، چون او آمرزگار رحيم است.و اين جمله يعنى جمله" هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ" مىتواند تعليل جمله قبل يعنى" إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ" باشد كه روشن است، و نيز جمله" وَ ما يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ" را تعليل كند، چون اهل تقوى و اهل مغفرت بودن خداى تعالى وقتى صحيح و تمام است كه داراى ارادهاى نافذ در ارادهها و اعمال خلق باشد، و خلاصه خلق در آنچه مىخواهند آزاد نباشند، و با تمرد و استكبار خود خدا را عاجز نسازند.بحث روايتى (چند روايت در باره مراد از اينكه كفار مىخواستند به هر كدام صحفى منشره داده شود)
در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده كه در تفسير