مؤمنين بايد به او ايمان بياورند، و آن جباران هم نبايد متعرض حال ايشان شده به آنان صدمه بزنند.
بعضى «1» از مفسرين در توجيه اجراى صفات نامبرده در آيه شريفه گفتهاند: اين مردمى كه از مؤمنين نفرت دارند اگر از مشركين بودهاند آنچه از مؤمنين مورد نفرتشان بوده و بر سر آن، مؤمنين را مذمت مىكردهاند ايمان به خداى تعالى نبوده، بلكه انكار خدايان دروغين ايشان بوده، و اگر از طايفه معطله كه خدا را در تدبير عالم هيچكاره مىدانستند بودهاند، باز مايه نفرتشان ايمان مؤمنين به خدا نبوده، بلكه اثبات معبودى بوده كه براى آنان شناخته شده نبود، و ليكن در هر دو حال از آنجايى كه برگشت هر دو امر به انكار معبود حق، و خداى موصوف به صفات جلال بوده لذا در آيه شريفه صفاتى را براى خداى تعالى ذكر نمود.
اشكالى كه متوجه اين توجيه است اين است كه: مشركين يعنى وثنى مسلكان اصلا خدا را معبود نمىدانستند چون براى او قائل به ربوبيتى نسبت به خود نبودند، و تنها صنع و ايجاد را به او نسبت مىدادند و اما ربوبيت را كه مستلزم الوهيت و معبوديت است و به خاطر آن عبادت رب و معبود لازم مىشود، منحصر در اربابها و آلهه خيالى خود مىدانستند، در نتيجه تنها آن آلهه را مىپرستيدند و خدا را نمىپرستيدند، پس خداى تعالى به اعتقاد آنان تنها رب ارباب بود و براى مردم ربوبيتى نداشت «2».
تهديد شكنجه كنندگان مؤمنين و مؤمنات به عذاب جهنم و عذاب حريق
" إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ" كلمه" فتنه" به معناى محنت و شكنجه است، و جمله" الَّذِينَ فَتَنُوا ..." عام است، شامل اصحاب اخدود و مشركين قريش كه گروندگان به رسول خدا (ص) را شكنجه مىدادند، و زن و مردشان را در تنگنا قرار مىدادند، تا از دين اسلام به دين آنان برگردند مىشود.
در مجمع البيان مىگويد: اگر كسى بپرسد چرا در اين آيه بين عذاب جهنم و عذاب حريق جدايى انداخت و فرمود: پس براى ايشان است عذاب جهنم، و براى ايشان است عذاب حريق، با اينكه اين دو عذاب يكى است؟ در جواب گفته مىشود: مراد از اين دو جمله اين است كه: اين طايفه غير از عذاب حريق و آتش گرفتن، عذابهاى ديگرى در جهنم از قبيل
(1) روح المعانى، ج 30، ص 90.
(2) و خلاصه اينكه همه مشركين معطله هستند و خدا را در تدبير عالم هيچكاره مىدانند،" مترجم".