بحث روايتى (چند روايت حاكى از نزول" معوذتين" بعد از بيمار شدن پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بر اثر سحر يك يهودى‏) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دارند، پس مراد از كلمه" عقد"- كه جمع عقده است- رأى، و مراد از" نفث در عقد" به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است. ولى اين معنايى به دور از ذهن است.

" وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ" يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد.

بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى‏شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى‏گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت‏آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده، با همان نگاه، زهر خود را مى‏ريزد.

بحث روايتى (چند روايت حاكى از نزول" معوذتين" بعد از بيمار شدن پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بر اثر سحر يك يهودى‏)

در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت: مردى يهودى رسول خدا (ص) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت بيمار شد، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره معوذتين را آورد و گفت: مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان چاه است، رسول خدا (ص) على (ع) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره‏هاى آن را باز نموده، براى هر گره يك آيه بخواند، على (ع) هر گرهى را باز مى‏كرد يك آيه را مى‏خواند، به محضى كه گره‏ها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (ص) برخاست، گويا پاى‏بندى از پايش باز شده باشد «2».

مؤلف: و از كتاب" طب الأئمه" نقل شده كه به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (ع) نظير اين معنا را روايت كرده «3». و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه زبير و عمار را هم با على (ع) فرستاد «4»، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق ائمه اهل‏

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 569.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 417.

(3) نور الثقلين، ج 5، ص 718 به نقل از طب الأئمه.

(4) روح المعانى، ج 30، ص 283.

/ 691