اين آيات در مقام منزه داشتن رسول خدا (ص) از جنون است،- كه مشركين آن جناب را بدان متهم كرده بودند-، و نيز منزه داشتن قرآنى كه آورده از مداخله شيطان است، مىفرمايد: قرآن او كلام خداى تعالى است، كه ملك وحى آن را به وى القاء مىكند، ملكى كه هرگز در رسالت خود خيانت نمىكند، و نيز قرآن او هشدارى است كه به اذن خدا هر كسى را كه بخواهد راه راست را بيابد هدايت مىكند.
" فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ" كلمه" خنس" جمع خانس است، هم چنان كه كلمه" طلب" جمع طالب است، و مصدر آن" خنوس" است، كه به معناى گرفتگى و تاخر و استتار مىآيد، و كلمه" جوارى" جمع جارية است، و مصدر" جرى" به معناى سير سريع است، كه معنايى است استعاره از جريان آب، و كلمه" كنس" جمع كانس است، و مصدر" كنوس" به معناى داخل شدن وحشىهايى از قبيل آهو و طيور به درون لانهاش است، لانهاى كه براى خود اتخاذ كرده و در آن جايگزين شده.و اينكه به دنبال جمله" فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ..." جمله" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" را آورده، اين احتمال را تاييد مىكند كه منظور از" خنس و جوار كنس" ستارگان است، يا همه آنها و يا بعضى از آنها، چيزى كه هست چون ستارگان بعضى سيار و بعضى ثابتند، آنهايى كه سيار هستند با صفاتى كه در اين آيات براى" مقسم بها" آن چيزهايى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت بيشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده، و اين صفات با وضع پنج سياره سرگردان يعنى زحل، مشترى، مريخ، زهره و عطارد، منطبق است، زيرا اينها در حركتشان بر حسب آنچه ما مىبينيم استقامت و