اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ" نكره آمدن كلمه" نطفة" به منظور تحقير آن است، يعنى از نطفه‏اى خوار و بى‏مقدارش آفريده، پس كسى كه اصل و نسبش آبى چنين پشيز است، حق ندارد با كفر خود طغيان كند، و از اطاعت، استكبار بورزد.

" فقدره"- يعنى به او در ذات و صفات و افعالش قدرت و توانايى داد، پس او نبايد از آن حدى كه برايش مقدر شده تجاوز كند، چون تدبير ربوبى از هر سو به وى احاطه دارد، و او نمى‏تواند خودش مستقلا بخواسته خود برسد، اگر خدا برايش مقدر نكرده باشد.

" ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ" ظاهر سياق اين آيات كه سياقى نفى عذر از بشر در برابر كفر و استكبارش است، اين است كه مراد از سبيل- آن هم بطور مطلق- راه اطاعت خدا و امتثال اوامر او باشد، و يا به عبارت ديگر راه خير و سعادت باشد.

اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان‏

در نتيجه آيه شريفه در معناى دفع دخل است، چون وقتى گفته مى‏شود" مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ" ممكن است شنونده پيش خود خيال كند كه وقتى خلقت و تقدير از هر جهت به انسان احاطه دارد، ديگر انسان در افعال ذات و صفاتش اختيارى از خود ندارد، زيرا همه آنها مقدر و از پيش معين شده است، چون با تقدير، ضرورى الوجود و واجب التحقق مى‏شود، و ديگر اختيارى براى انسان باقى نمى‏ماند، پس انسان در كفر و فسقش هيچ دخالتى ندارد اگر فاسق مى‏شود به تقدير الهى است، و اگر كافر مى‏شود به تقدير او است، و انسان آنچه را كه خدا خواسته و امر كرده به كرسى مى‏نشاند، و همين به كرسى نشاندنش نيز به تقدير الهى است، پس ديگر نبايد او را در مورد هيچ عملى ملامت كرد، و دعوت دينى براى او كارى بيهوده است، چون دعوت فرع داشتن اختيار است، وقتى او از خودش اختيارى ندارد، ديگر انبياء به چه منظورى او را دعوت كنند.

به همين جهت اين شبهه را با جمله" ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ" دفع نموده و فرمود: خلقت و تقدير هر چند كه خاص خدا است، ولى اين منافات ندارد با اينكه خود انسان هم اختيار داشته باشد، و به همين خاطر صحيح باشد كه خدا هم در آنچه به او امر نموده از ايمان و اطاعت را كه راه رسيدن يك انسان به سعادت خويش است به او ياد دهد، و از او بخواهد كه به اراده و اختيار خودش چنين و چنان كند، پس فعلى كه از انسان سر مى‏زند به اختيار خودش سر مى‏زند، ولى در عين حال همين عمل متعلق تقدير الهى نيز هست، پس انسان در آنچه مى‏كند هم مختار است و هم مسئول، هر چند كه آنچه مى‏كند متعلق قدر هم هست، و ما پيرامون جبر

/ 691