معناى آيه:" كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ" كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
" كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ" آنچه از سياق به دست مىآيد اين است كه كلمه" كلا" از سؤالى كه از سياق بر مىخيزد ردع و جلوگيرى كند، سؤالى كه جمله" لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ" به آن اشاره دارد، گويا بعد از آنكه اشاره شد به اينكه انسان مخلوقى است كه از اولين لحظه وجودش تا به آخر تحت تدبير خداى تعالى است، او است كه وى را خلق مىكند و تقدير مىنمايد، و راه را برايش هموار مىسازد، مىميراند و در قبر مىكند، و مجددا از قبر بيرونش مىآورد، همه اينها نعمتهايى است از خداى تعالى، شخص مىپرسد: حال كه جريان بدين قرار است پس انسان چه بايد بكند و چه كرد، آيا در برابر مقام ربوبيت خاضع گرديد يا نه؟ و آيا شكر نعمت را بجاى آورد يا نه؟ در پاسخ فرموده:" كلا"، نه انسان چنين نكرد، آن گاه مطلب را چنين توضيح داد كه:" لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ" هرگز آنچه را خداى تعالى دستور داد به انجام نرساند بلكه كفران و نافرمانى كرد.پس، از آنچه گذشت روشن شد كه ضمير در" يقض" به انسان بر مىگردد، و مراد از قضاء نكردن انسان، به انجام نرساندن دستورات الهى است. و بعضى «2» گفتهاند: ضمير به خداى تعالى بر مىگردد، و معناى عبارت اين است كه: خداى تعالى اين قضاء را براى كفار نرانده كه امر او را به انجام برسانند و ايمان آورده اطاعتش كنند، بلكه اگر هم به ظاهر به ايشان امر فرموده از باب اتمام حجت بوده است. ولى اين وجه بعيد به نظر مىرسد.و نيز اين معنا روشن شد كه مذمت و ملامتى كه در آيه آمده متوجه انسان طبيعى است يعنى مىخواهد بفرمايد طبع انسان چنين است كه اگر به خودش واگذار شود در كفر افراط مىكند، و اين همان مطلبى است كه آيه زير افادهاش مىكند" إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ" «3»، كه قهرا با انسانهايى منطبق مىشود كه فعلا مبتلا به كفر و افراط در آن هستند، و با حق دشمنى مىورزند. و از اين معنا روشن مىشود اينكه از بعضى نقل شده كه گفتهاند:عموميتى كه در آيه است منظور نظر است، چون هيچ انسانى چه كافر و چه مؤمن آن طور كه بايد(1) مجمع البيان، ج 10، ص 439.(2) تفسير روح المعانى، ج 30، ص 45.(3) سوره ابراهيم، آيه 34.