رد و انكار لازمه سخن كسى كه انفاق از مال بر او گران آمده گفت:" أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً"
" أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ" اين آيه انكار لازمه گفتار و پندار انسان است، كه مىگويد:" أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً"، و آن را با لحن كنايه انكار مىكند، و حاصل معناى آن اين است كه: لازمه اينكه انسان مىگويد مالى بسيار نفله كردم، اين است كه او خيال كرده باشد ما از انفاق او غافل و جاهليم، و او در اين خيال خطا كرده، چون خداى سبحان آنچه را او انفاق كرده ديده ولى اين مقدار انفاق در رسيدن به آن رستگارى و به ميمنت حيات كافى نيست، بلكه كسى كه چنين زندگى را طالب باشد، بايد از مشقت عبوديت بيش از آن را تحمل كند، و از گردنههاى دشوارترى عبور كند و در مجاهداتى كه مؤمنين دارند گام به گام با ايشان باشد." أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ" كلمه" نجد" به معناى راهى است به سوى بلندى، و مراد از" نجدين" راه خير و راه شر است و اگر راه خير و شر را نجد خوانده، براى اين بوده كه هر دو مستلزم رنج و مشقت است.ولى بعضى «1» از مفسرين آن را به دو پستان مادر تفسير كردهاند، كه از ظاهر لفظ به دور است." أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ"- يعنى آيا بدن او را مجهز به دو دستگاه عكاسى كه همه ديدنىها را ببيند نكرديم؟ تا بدين وسيله آن علم به ديدنىها با آن وسعت كه دارد برايش حاصل شود،" وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ" يعنى آيا ما برايش زبان و دو لب قرار نداديم، تا به وسيله آنها تواناى بر سخن گفتن شود، آن هم با وسعت دامنهاى كه دارد و به وسيله سخن گفتن هر يك بر باطن و ضمير ديگرى آگاه گردد، علم خود را به او منتقل كند، و آن ديگرى از اين راه به امورى كه غايب از ديدگان است راه يابد." وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ"- يعنى ما راه خير و شر را با الهامى از خود به او تعليم داديم، در نتيجه او به خودى خود و به الهام ما خير و شر را تشخيص مىدهد، پس آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مىفرمايد:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" «2».در خلال اين آيات سهگانه حجتى نهفته است بر اثبات مضمون آيه" أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ"، و آن مضمون اين است كه خداى تعالى اعمال بندگان و ضمائر آنان را مىبينند، خير(1) روح المعانى، ج 30، ص 136.(2) و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن را منظم ساخته، سپس فجور و تقوا را به او الهام كرده است. سوره شمس، آيه 7 و 8.