معناى اينكه در جواب قسم‏ها فرمود:" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين است كه خداى تعالى صفات عمل انسان را به انسان شناسانده، و به او فهمانده عملى كه انجام مى‏دهد تقوى است و يا فجور است، علاوه بر تعريفى كه نسبت به متن عمل و عنوان اولى آن كرده، عنوانى كه مشترك بين تقوا و فجور است، مثلا تصرف مال را كه مشترك بين تصرف در مال يتيم و تصرف در مال خويش است، و همخوابگى را كه مشترك بين زنا و نكاح است، به او شناسانده، علاوه بر آن اين را هم به او الهام كرده كه تصرف در مال يتيم و همخوابگى با زن اجنبى فجور است، و آن دوى ديگر تقوا است، و خلاصه كلام اينكه منظور از الهام اين است كه خداى تعالى به انسانها شناسانده كه فعلى كه انجام مى‏دهند فجور است يا تقوا، و برايش مشخص كرده كه تقوا چگونه اعمالى، و فجور چگونه اعمالى است.

در آيه شريفه با آوردن حرف" فاء" بر سر آن، مساله الهام را نتيجه تسويه قرار داده، و فرموده:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها"، و چون نفس را تسويه كرد" فَأَلْهَمَها ..." پس به او الهام كرد ..."، و اين براى آن بود كه اشاره كند به اينكه الهام فجور و تقوا همان عقل عملى است، كه از نتايج تسويه نفس است، پس الهام مذكور از صفات و خصوصيات خلقت آدمى است، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" «1».

و اضافه فجور و تقوا به ضميرى كه به نفس بر مى‏گردد، براى آن بوده كه اشاره كند به اينكه مراد از فجور و تقواى الهام شده، فجور و تقواى مختص به نفسى است كه در آيه آمده، يعنى نفس انسانى و نفس جن، چون بر اساس آنچه از كتاب عزيز استفاده مى‏شود طايفه جن نيز مكلف به ايمان و عمل صالح هستند.

معناى اينكه در جواب قسم‏ها فرمود:" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها"

" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها" كلمه" فلاح" كه مصدر ثلاثى مجرد" افلح" است، و" افلح" ماضى از باب افعال آن است، به معناى ظفر يافتن به مطلوب و رسيدن به هدف است، بر خلاف" خيبت" كه به معناى ظفر نيافتن و نرسيدن به هدف است، و كلمه" زكاة" كه مصدر ثلاثى مجرد" زكى" است و فعل" زكى" ماضى از باب تفعيل آن است، به معناى روييدن و رشد گياه است به رشدى صالح و پربركت و ثمربخش، و كلمه" تزكيه" كه مصدر باب تفعيل آن است به معناى روياندن آن است به همان روش و كلمه" دسى" از ماده" دس" بوده است چيزى كه هست‏

(1) وجهه عبادى خود را متوجه دين حنيف كن، دينى كه مطابق فطرت است، فطرتى كه خداى تعالى همه انسانها را بر آن اساس آفريده، در خلقت خدا تبديلى نيست، و دين پايدار هم همين است. سوره روم، آيه 30.

/ 691