نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش، با بيان حقارت و ناچيزى مبدأ خلقت او و ... - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين توجيه هر چند در جاى خود صحيح است ولى مناسب‏تر از نظر سياق همان معنايى است كه ما براى كفر كرديم.

در كشاف گفته جمله" قُتِلَ الْإِنْسانُ" نفرينى است بر انسان و اين نفرين در اصطلاح عرب از هر نفرين ديگر شنيع‏تر است چون كشته شدن، بزرگترين شدائد دنيايى و رسوايى‏هاى آن است و جمله" ما اكفره" شگفت‏انگيزى از افراط انسان در كفران نعمت خداى تعالى است. و آن گاه گفته اين دو جمله با همه كوتاهيش خشن‏ترين نفرينى است كه به گوش عرب مى‏خورد و غليظترين اسلوب و پردلالت‏ترين كلام بر سخط و خشم گوينده است و از اين دو جمله با همه تقاربى كه در دو طرف آن است هيچ كلامى در مذمت دامنه‏دارتر از آن ديده نشده و هيچ كلامى جامع‏تر از آن در ملامت يافت نمى‏شود «1».

بعضى «2» هم گفته‏اند كه: جمله" ما أَكْفَرَهُ" استفهاميه است، و مى‏پرسد كه چه چيز انسان را كافر كرده. ولى وجه قبلى بليغ‏تر است.

نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش، با بيان حقارت و ناچيزى مبدأ خلقت او و ...

" مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ" معناى اين جمله با كمكى كه مقام مى‏دهد اين است كه: خداى تعالى انسان را از چه چيز خلق كرده كه به خود اجازه طغيان و استكبار را مى‏دهد استكبار از ايمان و اطاعت، و اگر فاعل در فعل" خلقه" را در اين جمله و در جملات بعدى حذف كرده براى اين بوده كه اشاره كند به اينكه فطرت هر كسى مى‏داند كه فاعل فعل خلقت و تقدير سبيل كسى به جز خداى تعالى نيست حتى مشركين هم به اين معنا اعتراف دارند.

و اگر مطلب را در قالب استفهام آورد به اين انگيزه بود كه عجيب بودن مفاد" ما أَكْفَرَهُ" را تاكيد كند- و چون معمولا از چيزى تعجب مى‏شود كه علت و سبب روشنى نداشته باشد- استفهام مذكور قهرا مى‏فهماند كه اولا اين اصرار بشر در كفرش امرى عجيب است و سپس مى‏پرسد آيا در اين خلقت عجيب علتى بوده كه باعث شده اينطور در كفرش افراط كند؟

آن گاه خودش پاسخ مى‏دهد به اينكه انسان هيچ دليل و عذرى ندارد كه كفرانگرى خود را مستند بدان كند چون او كسى است كه از آبى پست خلق شده و چيزى از خلقت و تدبير امور زندگى و مرگ و بعث خود را مالك نيست. و كوتاه سخن اينكه: استفهام مذكور زمينه‏چينى است براى پاسخى كه در جمله" مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ ..." مى‏دهد.

(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 702.

(2) تفسير منهج الصادقين، ج 10، ص 153.

/ 691