مراد از تبتل به سوى خدا (وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منظور از" أقوم قيلا" اين است كه برخاستن آدمى از بستر براى رضاى خدا (و نه براى هيچ كس ديگر) قيامى است استوار «1».

مؤلف: اين روايت به دو سند ديگر در تهذيب و علل از هشام از آن جناب نقل شده «2».

و در مجمع البيان در ذيل آيه" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ" آمده كه از امام باقر و امام صادق (ع) روايت شده كه فرمودند: منظور به نماز ايستادن در آخر شب است «3» و در الدر المنثور است كه ابن منذر از حسين بن على (ع) روايت كرده كه آن جناب را ديدند، بين مغرب و عشا نماز مى‏خواند، سببش را پرسيدند، فرمود: اين از همان ناشئه است «4».

مراد از تبتل به سوى خدا (وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا)

و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا" مى‏گويد محمد بن مسلم و زراره و حمران از امام باقر و امام صادق (ع) روايت كرده‏اند كه فرمودند: منظور از اين" تَبَتَّلْ"، بلند كردن دستها در نماز است. و در روايت ابى بصير آمده كه فرمود:" تبتل" اين است كه در نماز دست به سوى خدا بردارى و تضرع كنى «5».

مؤلف: اين روايت با قنوت نماز منطبق است. و در روايتى «6» ديگر آمده كه" تبتل" به معناى بلند كردن دستها و حركت دادن انگشتان سبابه است. و در روايتى «7» ديگر آمده كه اشاره كردن با انگشتان است. و در روايتى «8» ديگر آمده كه دعا كردن با يك انگشت و اشاره كردن با آن است.

باز در مجمع البيان است كه از عبد اللَّه بن عمر نقل شده كه وقتى رسول خدا (ص) شنيد كسى مى‏خواند:" وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ"، از شنيدن آن غش كرد «9».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا" آمده: يعنى مانند تل ريگ كه از بالا فرو بريزد «10».

(1) تهذيب، ج 2، ص 336.

(2) علل الشرائع، ج 2، ص 363.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 378.

(4) الدر المنثور، ج 6، ص 278.

(5) مجمع البيان، ج 10، ص 379.

(6 و 7 و 8) تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 449.

(9) مجمع البيان، ج 10، ص 380.

(10) تفسير قمى، ج 2، ص 392.

/ 691