چند وجه در معناى آيه:" وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ" و" وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ"
و معناى آيه مورد بحث اين است كه وقتى اين اوامر را امتثال كردى، يعنى قوم خود را انذار و پروردگار خود را تكبير، و جامهات را تطهير كردى، و از پليديها دورى نمودى، بر كسى منت مگذار، در حالى كه اطاعت خود را بزرگ و بسيار ببينى، و نسبت به آن عجب بورزى، (براى اينكه تو بندهاى هستى كه از خودت مالك چيزى نيستى، آنچه دارى خدا به تو داده، و تو را بر آن توانا كرده، و آنچه دارى مالكش خداى تعالى است، و او خودش بر آنچه تو را بر آن قدرت داده قادر است).مفسرين در معنا و تفسير آيه وجوهى ديگر ذكر كردهاند كه با سياق آن طور كه بايد سازگار نيست، مثلا گفتهاند «1»: معنايش اين است كه آنچه مىدهى به اين منظور مده كه بيشتر از آن را به تو بدهند. و يا گفتهاند «2»: نعمت نبوت و قرآنى را كه خدا به تو داده بر مردم منت مگذار، تا با منت نهادن اجر بيشترى از آنان بگيرى. و يا گفتهاند «3»: ابلاغ رسالت را بر امت خود منت منه. و يا گفتهاند «4»: به خيال اينكه طاعاتت بسيار است و به اين بهانه، در انجام وظيفه سست مشو. و يا گفتهاند «5»: وقتى به مردم چيزى عطا مىكنى نه بر آنان منت بگذار و نه عطيه خود را بسيار بدان. و يا گفتهاند «6»: وقتى عطايى مىكنى به خاطر پروردگارت بكن، و صبر كن تا پاداش دهندهات او باشد. و يا گفتهاند «7»: اين آيه از ربا خوارى نهى كرده، مىفرمايد: اگر به كسى قرضى مىدهى براى اين مده كه بيشتر از آن را مطالبه كنى." وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ" يعنى به خاطر پروردگارت صبر كن، و چون كلمه" صبر" مطلق آمده، شامل همه اقسام آن يعنى صبر در هنگام مصيبت و صبر بر اطاعت و صبر بر ترك معصيت مىشود. و معناى آيه اين است كه: به خاطر پروردگارت در هنگام مصيبت و آزار مردمى كه تو انذارشان مىكنى، و در برابر امتثال اين اوامر، و در برابر اطاعت خدا و ترك معصيتش صبر كن.و اين معناى جامعى است براى مطالب متفرقهاى كه در تفسير آيه گفتهاند، مثل اينكه بعضى «8» گفتهاند: اين جمله امر به خود فعل است و نظرى به متعلق آن ندارد، فقط مىخواهد بفرمايد صبر كن، اما در برابر چه صبر كند ساكت است. و يا بعضى «9» گفتهاند: منظور صبر در برابر اذيت و آزار مشركين است. و يا بعضى «10» گفتهاند: منظور صبر بر اداى فرائض است. و(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 646.(2) مجمع البيان، ج 10، ص 385.(3 و 4 و 5 و 6 و 7) مجمع البيان، ج 10، ص 385.(8 و 9 و 10) تفسير كشاف، ج 4، ص 646.