علم غيب بالاصالة از آن خدا است و بالتبع و به تعليم الهى ديگران هم مى‏توانند آن را دارا شوند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خودش مى‏باشد آگاه نمى‏كند، در نتيجه مفاد آيه سلب كلى است. هر چند بعضى «1» از مفسرين اصرار ورزيده‏اند در اينكه مفاد آن سلب جزئى است، و مى‏خواهد بفرمايد خداى تعالى تمامى غيب خود را در اختيار كسى قرار نمى‏دهد. و مؤيد گفتار ما ظاهر سياق آياتى است كه به زودى مى‏آيد.

علم غيب بالاصالة از آن خدا است و بالتبع و به تعليم الهى ديگران هم مى‏توانند آن را دارا شوند

" إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ" اين استثنا، استثناى از كلمه" احدا" است، و جمله" من رسول" بيان جمله" مَنِ ارْتَضى‏" است، در نتيجه مى‏فهماند كه خداى تعالى هر پيغمبرى از پيامبران را كه بخواهد به هر مقدار از غيب مختص به خود كه بخواهد آگاه مى‏سازد. پس اگر اين آيه را ضميمه كنيم به آياتى كه علم غيب را مختص به خداى تعالى مى‏داند، مانند آيه شريفه" وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ" «2» و آيه" وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" «3»، و آيه" قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ" «4» اين نتيجه به دست مى‏آيد كه علم غيب به اصالت از آن خداست، و به تبعيت خدا ديگران هم مى‏توانند به هر مقدارى كه او بخواهد به تعليم او داشته باشند.

پس مى‏توان گفت كه آيات راجع به غيب كه يك دسته آن را مختص به خدا مى‏داند، و دسته ديگر را در باره غير خدا هم ممكن مى‏داند، نظير آيات راجع به ميراندن است، كه يك جا آن را مختص خدا مى‏داند و مى‏فرمايد:" اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ" «5» و يك جا آن را به ملائكه نسبت مى‏دهد و مى‏فرمايد:" قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ" «6» و جايى ديگر آن را به رسل نسبت مى‏دهد و مى‏فرمايد:" حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا" «7»، پس توفى به اصالت منسوب به خداست، و به تبعيت منسوب به ملائكه و يا به عبارتى رسل است، چون ملائكه اسباب متوسطى هستند كه مسخر خدا و تحت فرمان اويند.

احتمالات و وجوه مختلف در باره معناى آيه:" فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً ..." كه سلوك رصد در پيش رو و پشت سر رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و علت آن را بيان مى‏كند

" فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً ... عَدَداً" ضمير" فانه" به خداى تعالى، و ضمير" يديه" و" خلفه" به رسول (ص)

(1) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 168.

(2) و نزد او است كليدهاى ناپيدا كه نداند آنها را جز او. سوره انعام، آيه 59.

(3) غيب آسمانها و زمين از آن خداست. سوره نحل، آيه 77.

(4) بگو كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از غيب آگاهى ندارند جز خدا. سوره نمل، آيه 65.

(5) خداست كه جانها را مى‏گيرد. سوره زمر، آيه 42.

(6) بگو جان شما را ملك الموتى مى‏گيرد كه موكل بر شماست. سوره الم سجده، آيه 11.

(7) تا زمانى كه مرگ يكى از شما فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى‏گيرند. سوره انعام، آيه 61.

/ 691