توضيحى پيرامون به راه انداخته شدن كوه‏ها و سراب شدنشان (وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است كه- به گفته راغب- به معناى جمعيتى است كه به سرعت از پيش روى ما بگذرند. «1»

و در جمله" فَتَأْتُونَ أَفْواجاً" سياق را طبق سياق سابق خطابى كرد، تا حق وعيد و تهديدى كه جمله" كَلَّا سَيَعْلَمُونَ" متضمن آن است را ادا كرده باشد، و مثل اينكه آيه مورد بحث نظرى هم به آيه" يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ" «2» دارد، كه آن نيز دلالت مى‏كند بر اينكه در روز قيامت مردم فوج فوج مى‏آيند.

" وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً" و وقتى درب‏هاى آسمان باز شد قهرا عالم انسانى به عالم فرشتگان متصل مى‏شود.

بعضى «3» گفته‏اند: در اين آيه چيزى در تقدير است، و تقدير كلام" فكانت ذات ابواب" است، يعنى آسمان داراى ابواب خواهد بود. بعضى «4» ديگر گفته‏اند: در آسمان راههايى پيدا مى‏شود، در حالى كه قبلا چنين راههايى وجود نداشت. ليكن اين دو وجه به بى‏دليل حرف زدن شبيه‏تر است تا تفسير (دقت بفرماييد).

توضيحى پيرامون به راه انداخته شدن كوه‏ها و سراب شدنشان (وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً)

" وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً" كلمه" سراب" به معناى آب موهوم است كه در بيابان از دور برق مى‏زند و انسان خيال مى‏كند آنجا آب است، و هر امر بى‏حقيقت را كه به نظر حقيقت برسد نيز به عنوان استعاره سراب مى‏گويند، و شايد مراد از سراب در آيه به معناى دوم باشد.

توضيح اينكه به راه انداختن كوه‏ها و متلاشى كردنشان، بالأخره طبعا به اينجا منتهى مى‏شود كه شكل كوهى خود را از دست داده اجزايش متفرق شود، هم چنان كه در چند جا از كلام مجيدش وقتى سخن از زلزله قيامت دارد و آثار آن را بيان مى‏كند، از كوه‏ها هم خبر داده مى‏فرمايد:" وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً" «5» و نيز مى‏فرمايد:" وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً" «6»، و نيز مى‏فرمايد:" وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا" «7» و نيز مى‏فرمايد:" وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ" «8» و نيز مى‏فرمايد:" وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا" «9» و نيز فرموده:

(1) مفردات راغب، ماده" فوج".

(2) به ياد آوريد روزى راى كه هر گروهى راى با پيشوايشان مى‏خوانيم. سوره اسرى، آيه 71.

(3 و 4) مجمع البيان، ج 10، ص 423.

(5) و كوه‏ها از جا كنده و متحرك شوند. سوره طور، آيه 10.

(6) و زمين با كوه‏هايش راى بر مى‏دارند و يكباره خرد مى‏كنند. سوره الحاقه، آيه 14.

(7) و كوه‏ها تپه‏هاى پراكنده شود. سوره مزمل، آيه 14.

(8) كوه‏ها چون پشم حلاجى شده باشد. سوره قارعة، آيه 5.

(9) و كوه‏ها به طور عجيبى پاره پاره شود. سوره واقعه، آيه 5.

/ 691