گفتهاند: مراد ملائكه حفظه است. و بعضى «1» گفتهاند: مراد فرشته موكل بر ارواح است.
و ليكن هيچ يك از اين اقوال دليلى بر گفته خود ندارند.
بعضى «2» هم گفتهاند: مراد از آن جبرئيل است. و بعضى «3» گفتهاند: أرواح مردم است، كه با ملائكه در يك صف مىايستند، و اين در خصوص ايامى است كه نفخه اول دميده شده، و نفخه دوم دميده نشده، و ارواح به اجساد برنگشتهاند. بعضى «4» هم گفتهاند:
مراد قرآن است، و منظور از ايستادن قرآن، ظهور آثار آن در آن روز است كه سعادت مؤمنين و شقاوت كفار به وسيله قرآن در آن روز ظاهر مىشود.
ولى اين سه نظريه صحيح نيست، براى اينكه هر چند كه كلمه روح در كلام خداى تعالى بر هر سه معنا اطلاق شده، و ليكن در هر جا با يك قيد آمده، مثلا فرموده:" وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" «5»، و يا فرموده:" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ" «6»، و يا فرموده:" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ" «7»، و يا فرموده:" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا" «8»، و يا فرمود:" وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا" «9»، و ليكن در آيه مورد بحث روح مطلق آمده، علاوه بر اين دو قول اخير تحكمى است روشن.
و كلمه" صفا" حالى است از روح و ملائكه، و اين كلمه مصدرى است كه اسم فاعل از آن اراده شده، و حالت صافين را مىرساند، و چه بسا از مقابلهاى كه ميان روح و ملائكه انداخته استفاده شود كه روح به تنهايى يك صف را، و ملائكه همگى يك صف را تشكيل مىدهند.
و جمله" لا يَتَكَلَّمُونَ" بيانى است براى جمله" لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً" و ضمير فاعل در آن به همه اهل محشر بر مىگردد، چه روح، چه ملائكه، چه انس، و چه جن، و سياق بر اين معنا شاهد است.
ولى بعضى «10» گفتهاند: ضمير به روح و ملائكه بر مىگردد. بعضى «11» ديگر گفتهاند: به
(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 30، ص 20. (4) روح المعانى، ج 30، ص 20. (5) دميدم در او از روحم. سوره حجر، آيه 29. (6) روح الامين به او نازل شد. سوره شعراء، آيه 193. (7) بگو روح القدس آن را نازل كرده. سوره نحل، آيه 102. (8) پس فرستاديم به سوى او روح خود را. سوره مريم، آيه 17. (9) و اين چنين ما به سويت وحى كرديم روحى از امر خود را. سوره شورى، آيه 52. (10) روح المعانى، ج 30، ص 20. (11) روح المعانى، ج 30، ص 21.