ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 20 -صفحه : 691/ 317
نمايش فراداده

اى پيامبر تنها ذكراى ساعت است، چون بعثت تو متصل به آن است، و تو خاتم انبيايى، و همين مقدار علم از مساله قيامت براى ايشان كافى است، در نتيجه اين آيه همان را مى‏گويد كه رسول خدا (ص) به روايتى فرمود:" بعثت انا و الساعة كهاتين ان كادت لتسبقنى- بعثت من با قيامت مثل اين دو انگشت پشت سر همند، به هيچ وجه ممكن نبود قيامت جلوتر از بعثت من بيايد" «1».

بعضى «2» ديگر گفته‏اند: اين آيه تتمه سؤال مشركين است، كه در آن به رسول خدا (ص) خطاب مى‏كنند، و معناى آن اين است كه: از علم به قيامت و به وقت آن نزد تو چه مقدار هست؟ و يا اين است كه: تو كه اين همه بياد قيامت هستى خودت از آن چه فهميده‏اى؟

و خواننده محترم مى‏داند كه سياق آيات با هيچ يك از اين معانى آن طور كه بايد نمى‏سازد، علاوه بر اين هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست.

آنچه از آيه" إِلى‏ رَبِّكَ مُنْتَهاها" كه در مقام تعليل عدم علم پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به زمان قيامت است استفاده مى‏شود

" إِلى‏ رَبِّكَ مُنْتَهاها" اين جمله در مقام تعليل جمله" فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها" است، و معنايش اين است كه:

تو از وقت آن نمى‏توانى با خبر شوى، براى اينكه انتهاى آن به سوى پروردگار تو است، پس حقيقت آن و صفاتش و از آن جمله تعين وقتش را جز پروردگار تو نمى‏داند، پس مردم نبايد از وقت آن بپرسند، و در وسع تو هم نيست كه پاسخ دهى.

و بعيد نيست- و خدا داناتر است- اين آيه در مقام تعليل باشد، اما به معناى ديگرى از تعليل، و آن اين است كه بفرمايد ساعت قيام نمى‏كند مگر با فناى اشياء و سقوط اسباب، و ظهور اين حقيقت كه هيچ ملكى جز براى خداى واحد قهار نيست، پس آن روز جز به خداى تعالى مستند و منسوب نيست، و هيچ سببى فرض نمى‏شود كه بطور حقيقت بين خدا و پديد آمدن قيامت واسطه باشد، در نتيجه زمان هم كه در اين عالم براى خود سببى است نمى‏تواند واسطه باشد، پس روز قيامت در حقيقت توقيت بردار نيست، (نه اينكه ممكن باشد ولى خداى تعالى وقتش را معين نكرده).

و به همين جهت است كه مى‏بينيم در كلام خداى تعالى هيچگونه تحديدى براى آن روز نيامده، تنها اين تحديد ذكر شده كه روز قيامت با انقراض نشاه دنيا بپا مى‏شود، و در اين‏

(1) سنن ترمذى، ج 4، ص 496.

(2) روح المعانى، ج 30، ص 38.