در آن روز هيچ انسانى مالك چيزى براى ديگرى نيست. و يا به عبارتى ديگر نمىتواند براى ديگران كارى بكند، شرى را دفع و يا خيرى را جلب نمايد، و اين با آيات شفاعت منافات ندارد، چون شفاعت به اذن خدا انجام مىشود، و در نتيجه باز خود خدا مالك است، نه شخص شفيع.
و معناى جمله" وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ" اين است كه: در آن روز مالك، تنها و تنها خدا است، و غير او كمترين سهمى از مالكيت ندارد.
و مراد از كلمه" امر"- به طورى كه گفتهاند «1»- مفرد كلمه" اوامر" است، يعنى تنها او است كه دستور مىدهد، چون در جاى ديگر نيز فرموده:" لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ" «2»، پس منظور از اين كلمه به معناى مقابل نهى است، و اينكه بعضى «3» آن را به معناى شان گرفتهاند با مقام آيه نمىسازد.
در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ" فرموده: يعنى قبرها شكافته مىشود، و مردگان بيرون مىآيند «4».
و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته) از حذيفه روايت آورده كه گفت رسول خدا (ص) فرمود:" هر كس سنت خيرى را باب كند، و خودش به آن عمل نمايد، هم اجر عمل خود را دارد و هم مثل اجرهاى پيروانش را، بدون اينكه از اجر پيروانش كم شود، و هر كس سنت شرى را باب كند، و خودش به آن عمل كند، هم وبال عمل خود را دارد، و هم مثل وبالى كه پيروانش دارند، بدون اينكه از وبال پيروان چيزى كم شود، حذيفه بعد از نقل اين كلام، آيه" عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ" را تلاوت كرد «5».
(1) روح المعانى، ج 30، ص 66.(2) سلطنت و مصدريت امر و دستور، تنها از آن خدا است. سوره مؤمن، آيه 16. (3) روح المعانى، ج 30، ص 67. (4) تفسير قمى، ج 2، ص 409. (5) الدر المنثور، ج 6، ص 321.