ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 20 -صفحه : 691/ 457
نمايش فراداده

هم چنان كه در جاى ديگر فرموده" تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ" «1»، و يا از" نعمت" است كه در اين صورت ناعمه به معناى متنعمه خواهد بود.

بعضى «2» گفته‏اند: اگر جمله مورد بحث را با حرف" واو" به جمله قبلى عطف نكرده، براى اين بوده كه به كمال بينونت و اختلاف بين حال دو فريق اشاره كند.

" لِسَعْيِها راضِيَةٌ" اين" لام" را در اصطلاح، لام تقويت مى‏گويند و مراد از" سعى" تلاش و فعاليت دنيايى با اعمال صالح است.

و معناى آيه اين است كه: وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود راضى است، چون كارش همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا پاداش داده شده است.

وصف جنت عاليه‏اى كه چهره‏هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند

" فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ ... وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ" مراد از" عالى بودن بهشت" ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه ما فوق خواست آنان است.

" لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً"- يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه- بيهوده و بى‏فايده- نمى‏شنوند.

" فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ"- مراد از كلمه" عين" جنس چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر صريحا فرموده در بهشت چشمه‏هايى هست، مانند" چشمه سلسبيل" و" چشمه شراب" و" چشمه طهور" و غير آن.

" فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ"- كلمه" سرر" جمع" سرير- تخت" است، و منظور از" مرفوع بودن تخت"، مرفوع بودن مقام و منزلت كسى است كه بر آن تكيه مى‏زند.

" وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ"- كلمه" اكواب" جمع" كوب" است، كه به معناى آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسى آن را تنگ مى‏گويند) كه در آن شراب مى‏گيرند.

" وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ"- كلمه" نمارق" جمع" نمرقه" است، كه به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مى‏دهند. و" مصفوفه بودن نمارق" به اين معنا است كه اين پشتى‏ها را در مجلس پشت سر هم بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مى‏كنند.

(1) خرمى برخوردارى از نعمت از سر و رويشان پيداست. سوره مطففين، آيه 24.

(2) روح المعانى، ج 30، ص 114.