ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 20 -صفحه : 691/ 483
نمايش فراداده

بر آنان است.

و سياق آيات اين سوره شبيه به سياق سوره‏هاى مكى است، و همين سياق مكى بودن آن را تاييد مى‏كند.

و اينكه بعضى «1» آن را مدنى دانسته‏اند، با سياق آن نمى‏سازد.

بعضى «2» اين احتمال را هم داده‏اند كه همه سوره به جز چهار آيه اول آن مدنى باشد، و به زودى تفصيل قول در بحث روايتى آينده خواهد آمد ان شاء اللَّه تعالى.

" لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ" مفسرين «3» گفته‏اند منظور از" بِهذَا الْبَلَدِ" مكه است، مؤيد اين احتمال سياق سوره است كه گفتيم سياق سوره‏هاى مكى را دارد، و نيز آيه بعدى يعنى آيه" وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ" آن را تاييد مى‏كند، البته بنا بر اينكه منظور از" والد"، ابراهيم (ع) باشد، كه بيانش مى‏آيد.

سه وجه در معناى آيه:" وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ"

" وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ" اين جمله حال است از كلمه" بلد" در آيه قبل، و با اينكه مى‏توانست به آوردن ضمير آن اكتفاء نموده، بفرمايد:" لا اقسم بهذا البلد و انت حل بها" چنين نكرد، و دوباره خود كلمه بلد را ذكر كرد، براى اين بود كه به عظمت شان آن، و اعتنايى كه به امر آن دارد اشاره كرده باشد، چون بلد مذكور با ساير بلاد فرق دارد، اين بلد حرام است، و كلمه" حل" مانند كلمه" حلول" به معناى اقامت و استقرار در مكان است، و مصدر در اينجا به معناى اسم فاعل (حلول كننده) است.

و معناى دو آيه اين است كه (هر چند قسم لازم ندارد ولى) سوگند مى‏خورم به اين شهر، شهرى كه تو در آن اقامت دارى، و اين تعبير توجه مى‏دهد به اينكه مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت يافته.

بعضى «4» گفته‏اند: جمله" وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ" جمله‏اى است معترضه كه بين سوگند و متعلق سوگند فاصله شده، و مراد از كلمه" حل" حلول و اقامت نيست، بلكه مراد كسى است كه مردم پاس حرمتش را نگه ندارند.

در تفسير كشاف گفته «5»: جمله معترضه‏اى كه بين قسم و متعلق آن قرار گرفته‏

(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 30، ص 133.

(4) روح المعانى، ج 30، ص 133.

(5) تفسير كشاف، ج 4، ص 753.