احساسش مىكرد، و جمله" وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ" عطف است بر جمله" أَ لَمْ نَشْرَحْ ..."، چون معنايش" قد شرحنا لك صدرك" است، در نتيجه معناى دو جمله چنين مىشود:" محققا ما سينهات را گشوديم، و سنگينىهايى كه بر دوشت بود برداشتيم".
و مراد از وضع وزر رسول خدا (ص)- به طورى كه از سياق بر مىآيد، و قبلا هم اشاره كرديم- اين است كه دعوت آن جناب را انفاذ و مجاهداتش در راه خدا را امضا نمود، به اين معنا كه اسباب پيشرفت دعوتش را فراهم كرد، چون رسالت و دعوت و فروعات آن ثقلى بود كه به دنبالش شرح صدر بر آن جناب تحميل نمود.
ولى بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: وضع وزر، اشاره است به داستانى كه در روايات آمده كه در ايام كودكيش دو تا فرشته بر آن جناب نازل شدند، و سينهاش را شكافته قلبش را در آوردند، و دوباره در جايش قرار دادند، كه روايتش به زودى از نظر خواننده خواهد گذشت.
بعضى «2» ديگر گفتهاند: منظور از وزر، اعمالى است كه قبل از بعثت از آن جناب سر زده بود.
و بعضى «3» گفتهاند: منظور غفلتش از شرايع و امثال آن است كه آگاه شدن بدان جز با وحى صورت نمىگيرد، و بيان هر شريعتى را بايد آن جناب بخواهد، تا پاسخش از راه وحى برسد.
بعضى «4» ديگر گفتهاند: منظور تحير آن جناب است در اينكه آيا رسالت الهى را آن طور كه بايد انجام دادهام يا نه.
بعضى «5» هم گفتهاند: منظور وحى و سنگينى آن است، چون در اوائل بعثت گرفتن وحى بر او دشوار بوده.
بعضى «6» گفتهاند: منظور رنجى است كه آن جناب از گمراهى قومش و دشمنيشان با آن جناب مىبرده، و وى از ارشادشان عاجز مىشده.
و بعضى «7» گفتهاند: منظور رنجى است كه از تعدى دشمن در آزار آن جناب مىبرده.
بعضى «8» ديگر گفتهاند: مراد اندوهى است كه از مرگ عمويش ابو طالب و مرگ همسرش خديجه در دل داشته.
بعضى «9» ديگر گفتهاند: كلمه" وزر" به معناى معصيت است، و رفع و زر به معناى عصمت است.
(1) روح المعانى، ج 30، ص 167. (2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9) روح المعانى، ج 30، ص 169.