عبادتى است كه خدا تشريعش كرده، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهادهايد، و بنا بر اين توجيه، دو آيه مورد بحث تكرار و تاكيد دو آيه قبل نيستند، ولى عيبى كه در اين توجيه است، اين است كه از نظر عبارت آيه بعيد به ذهن مىرسد، و ان شاء اللَّه در بحث روايتى آينده وجهى لطيف براى تكرار دو آيه خواهد آمد.
" لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ" اين آيه به حسب معنا تاكيد مطلب گذشته، يعنى مشترك نبودن پيامبر و مشركين است، و لام در" لكم" و در" لى" لام اختصاص است، مىفرمايد: دين شما كه همان پرستش بتها است مخصوص خود شما است، و به من تعدى نمىكند، و دين من نيز مخصوص خودم است، شما را فرا نمىگيرد.
در اينجا ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مىفرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مىخواهد به رسول خدا (ص) دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مىكند، چون گفتيم آيه شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقهاى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مىكند.
بعضى «1» از مفسرين براى دفع اين توهم گفتهاند: كلمه" دين" در آيه شريفه به معناى مذهب و آئين نيست، بلكه به معناى جزا است مىفرمايد: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است.
بعضى «2» ديگر گفتهاند: در اين آيه مضافى حذف شده، و تقديرش" لكم جزاء دينكم ولى جزاء دينى" مىباشد، يعنى جزاى دين شما مال شما، و جزاى دين من مال من. ولى اين دو وجه دور از فهم است.
در الدر المنثور آمده كه ابن جرير، ابن ابى حاتم، و ابن انبارى در كتاب
(1 و 2) مجمع البيان، ج 30، ص 552.