ما صحت و درستى منظور عالمان آزاد خود را رد نمى كنيم، اما معتقديم كه اين آيه شريفه كه فعلا مورد بحث ماست، زمينه ديگرى هم دارد كه لازم است آن را بيان داريم تا روشن شود كه اين آيه با دلالت لفظى خود اصلا بامحذور جبر سازگار نيست و به هيچ وجه نه با آن برخورد و تلاقى دارد و نه ناظر به آن است; زيرا اراده در اين آيه اصلا به فعل انسان تعلق نگرفته است.توضيح مطلب اين كه:
از اسناد زدودن پليدى و تطهير به خداوند سبحان در آيه (يذهب، و يطهركم)و آن گاه از عدول از تعبير «يريد ان يذهب » به تعبير «يريد ليذهب عنكم الرجس »استفاده مى كنيم كه اراده خداوند متعال اولا وبالذات به زدودن پليدى ودورساختن آن تعلق گرفته است نه به اجبار اهل بيت و مقهور ساختن اراده آنان و بازداشتن آن از حركت به سوى پليدى. پس خداوند متعال مى خواهد كه پليدى را طردكند و از آنان دور نمايد، چرا كه نزديكى پليدى به آنان و نزديكى آنان به پليدى در پيشگاه خداوند مبغوض است. چنان كه خود مى فرمايد:
ولا تقربوا الفواحش ما ظهرمنها وما بطن (27) ;
به كارهاى زشت آشكار و نهان نزديك نشويد.
ولا تقربوا الزنا انه كان فاحشة وساء سبيلا (28) ;
هرگز به عمل زنا نزديك نشويد كه كارى بسيار زشت و راهى بسيار ناپسند است.
و آيات ديگرى كه به اين مطلب اشاره مى فرمايد.
اين دورى و آن موانع مى تواند درجه حفظ در مقابل امر مبغوض را فزونى بخشد و به ميزان زيادى از ميزان احتمالات آلوده شدن به آن بكاهد، برخلاف زمانى كه انسان به پليدى آميخته باشد و در فضاى آن غوطه ور. اين مساله آن قدرروشن است كه نيازى به توضيح ندارد. خداوند سبحان اراده فرموده كه پليدى را از اهل بيت دور سازد، همان گونه كه اراده كرده هرگونه عيبى را از آنان دور نمايد، اگرچه ثانيا و بالعرض باشد. مانند آن كه از زنان پيامبرصلى الله عليه وآله كه درحقيقت از اهل بيت نيستند سرزند.
اين علاوه بر فزونى و زيادت، ميزان حصانت آنان است از طريق زيادت معرفت آنها نسبت به خداوند سبحان وتقويت ملكات نفسانى و شناخت آنان از كارهاى بد و آثار آن. تمام اينهاموجب دورى پليد از آنان است. لذا هرگز خود را بدان آلوده نمى كنند و ابدادرباره اش نمى انديشند و به فكرشان هم خطور نمى كند، بلكه از آن در رنج واذيت بوده متنفرند. با اين حال اراده آنان آزاد بوده و كسى كوچك ترين فشاريا اكراهى بر آن وارد نمى سازد. ما اين مطلب را پيش از اين توضيح داديم.