جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 81/ 78
نمايش فراداده

بشود . قرآن نبايد موضوعات را شماره كند و انگشت روي حق و باطل بگذارد . چنين چيزي ممكن نيست . قرآن آمده است تا جاودانه بماند پس بايد اصول و كليات را روشن كند تا در هر عصري باطلي رودرروي حق قرار مي گيرد مردم با معيار آن كليات عمل كنند .

اين ديگر وظيفه خود مردم است كه با ارائه اصل " و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا . . . " چشمشان را باز كنند و فرقه طاغي را از فرقه غير طاغي تشخيص دهند و اگر واقعا فرقه سركش دست از سركشي كشيد بپذيرند و اما اگر دست نكشيدو حيله كرد و براي اينكه خود را از شكست نجات دهد تا فرصت جديدي براي حمله به دست آورد و دوباره سركشي كند و به ذيل آيه كه مي فرمايد : فان فائت فاصلحوا بينهما . متمسك شود ، حيله او را نپذيرند . تشخيص همه اينها با خود مردم است .

قرآن مي خواهد مسلمانان رشد عقلي و اجتماعي داشته باشند و به موجب همان رشد عقلي مرد حق را از غير مرد حق تميز دهند . قرآن نيامده است كه براي هميشه با مردم مانند ولي صغير با صغير عمل كند ، جزئيات زندگي آنها را با قيموميت شخصي انجام دهدو هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسي تعيين نمايد . اساسا شناخت اشخاص و ميزان صلاحيت آنها و حدود شايستگي و وابستگي آنها به اسلام و حقايق اسلامي خود يك وظيفه است و غالبا ما از اين وظيفه خطير غافليم . علي عليه السلام مي فرمود : انكم لن تعرفوا الرشد حتي تعرفوا الذي تركه ( 1 ) . " هرگز حق را نخواهيد شناخت و به راه راست پي نخواهيد برد مگر آن كس كه راه راست را رها كرده بشناسيد " . يعني شناخت اصول و كليات به تنهائي فائده ندارد تا تطبيق به مصداق و جزئي نشود زيرا ممكن است با اشتباه درباره افراد و اشخاص و با نشناختن مورد ، با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهاي اسلامي بر ضد اسلام و حقيقت و به نفع باطل عمل كنيد . در قرآن ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما بايد ديد مصداق آنها كدام است ؟ظلمي را حق ، و حقي را ظلم تشخيص ندهيم و بعد به موجب همين كليات و به حكم قرآن - به خيال خودمان - سر عدالت و حق را نبريم .

1 - نهج البلاغه ، خطبه 147.