مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1218
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىتفسير خلقنا الانسان فى احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين و تفسير و من نعمره ننكسه فى الخلق
-
آدم حسن و ملك ساجد شده
گفت آوه بعد هستى نيستى
جبرئيلش مي كشاند مو كشان
گفت بعد از عز اين اذلال چيست
جبرئيلا سجده مي كردى به جان
حله مي پرد ز من در امتحان
آن رخى كه تاب او بد ماه وار
وان سر و فرق گش شعشع شده
وان قد صف در نازان چون سنان
رنگ لاله گشته رنگ زعفران
آنك مردى در بغل كردى به فن
اين خود آثار غم و پژمردگيست
اين خود آثار غم و پژمردگيست
-
هم چو آدم باز معزول آمده
گفت جرمت اين كه افزون زيستى
كه برو زين خلد و از جوق خوشان
گفت آن دادست و اينت داوريست
چون كنون مي رانيم تو از جنان
هم چو برگ از نخ در فصل خزان
شد به پيرى هم چو پشت سوسمار
وقت پيرى ناخوش و اصلع شده
گشته در پيرى دو تا هم چون كمان
زور شيرش گشته چون زهره ى زنان
مي بگيرندش بغل وقت شدن
هر يكى زينها رسول مردگيست
هر يكى زينها رسول مردگيست