مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1295
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىبازگشتن نمامان از حجره ى اياز به سوى شاه توبره تهى و خجل هم چون بدگمانان در حق انبيا عليهم السلام بر وقت ظهور برائت و پاكى ايشان كى يوم تبيض وجوه و تسود وجوه و قوله ترى الذين كذبوا على الله وجوههم مسودة
-
شاه قاصد گفت هين احوال چيست
ور نهان كرديد دينار و تسو
گرچه پنهان بيخ هر بيخ آورست
آنچ خورد آن بيخ از زهر و ز قند
بيخ اگر بي برگ و از مايه تهيست
بر زبان بيخ گل مهرى نهد
آن امينان جمله در عذر آمدند
عذر آن گرمى و لاف و ما و من
از خجالت جمله انگشتان گزان
گر بريزى خون حلالستت حلال
كرده ايم آنها كه از ما مي سزيد
گر ببخشى جرم ما اى دل فروز
گر ببخشى يافت نوميدى گشاد
گفت شه نه اين نواز و اين گداز
گفت شه نه اين نواز و اين گداز
-
كه بغلتان از زر و هميان تهيست
فر شادى در رخ و رخسار كو
برگ سيماهم وجوهم اخضرست
نك منادى مي كند شاخ بلند
برگهاى سبز اندر شاخ چيست
شاخ دست و پا گواهى مي دهد
هم چو سايه پيش مه ساجد شدند
پيش شه رفتند با تيغ و كفن
هر يكى مي گفت كاى شاه جهان
ور ببخشى هست انعام و نوال
تا چه فرمايى تو اى شاه مجيد
شب شبيها كرده باشد روز روز
ورنه صد چون ما فداى شاه باد
من نخواهم كرد هست آن اياز
من نخواهم كرد هست آن اياز